شرف
نویسه گردانی:
ŠRF
شرف . [ ش َ رَ ] (اِخ ) خیابانی . از معاصران امیر علیشیر نوایی و به گفته ٔ او مردی درویش و نامراد است و همیشه بر سر تاج نمد نهاده قورچق می پیچید. ابیات زیر از خمسه ٔ اوست :
به نزد کسی کاو به دانش مهست
ز مجرم کشی جرم بخشی بهست .
خواهم که چوب تیر شوم تا که گاه گاه
بر حال من به گوشه ٔ چشمی کنی نگاه .
بی هنری مایه ٔ صد غم بود
صد هنر از آدمیی کم بود.
(از مجالس النفائس صص 11-12). رجوع به فهرست همان مأخذ شود.
واژه های همانند
۱۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) مبارک بن احمدبن مستوفی اربلی . رجوع به مبارک ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ابی الفتح بن ابی منصوربن البلدی . معروف ، به ابن البلدی ، مکنی به ابی جعفر. (یادداشت مؤلف ). رجو...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یا امام شرف الدین محمدبن محمد فراهی . استقرار یمین الدوله بهرامشاه بن حرب ممدوح صاحب ترجمه به ملک سی...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمود شاه اینجو. که سالها حکومت بر و بحر فارس و کرمان و شبانکاره و یزد کرد و بزرگترین اعاظم ملوک ایران...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) مملان بن وهسودان ، مکنی به ابونصر. رجوع به مملان و فهرست احوال و اشعار رودکی شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) نقیب النقباء شرف الدین علی بن طراد الزینبی . نیابت وزارت مسترشد خلیفه ٔ عباسی را داشت . (از مجمل التواریخ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) هارون بن شمس الدین جوینی . رجوع به هارون ... و نیز تاریخ مغول ص 545 و 506 و تاریخ ادبی ایران تألیف ...
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) لقب هبةاﷲبن عبدالرحیم بارزی جهنی ، مؤلف اسرارالتنزیل . رجوع به ابن البارزی شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن قره جای رهاوی حنفی . رجوع به یحیی ... شود.
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) حسینی تبریزی لالوی ، معروف به میر شریف . او راست : انفس الاخبار، در تاریخ به فارسی ، که تألیف آن را ب...