شرة
نویسه گردانی:
ŠR
شرة. [ ش َرْ رَ ] (ع ص ) زن بدتر. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
الروضة البِهیة فی شرح اللُمعة الدمشقیة معروف به شرح لمعه یک کتاب آموزشی در فقه امامیه و اثر مشترک شمسالدین محمد بن مکی معروف به شهید اول فقیه سدهٔ هش...
دون و شرح واژه های اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
بی پَرگ bi-parg (بی + پَرگ parg از سنسکریت: پْرَکَرَ prakara= شرح)
بی کاتا bi-kãtã (بی+ کاتا از...
شرح الأمثلة فی الصرف کتاب الأمثلة من المتون المختصرة فی الصرف التی اعتاد أهل العلم شرحها
شرح دادن . [ ش َ دَ ] (مص مرکب ) شرح کردن . تشریح و بیان کردن . تفسیر کردن . توضیح دادن . وصف کردن : هست اینهمه محنت که شرح دادم با اینهم...
شرح کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیان کردن و تفسیر کردن . توضیح دادن . توصیف کردن : بونصر نامه نویسد و این حال را شرح کند همه ودل وی...
شرح آنچه شده است. توضیح آنچه رخ داده است. بیان شده ها. ماوقع=ما+وقع. ما(عربی): آنچه. وَقَع(عربی): شده، گذشته، صورت گرفته.
شرح دهنده . [ ش َ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) شارح . شرح ده .
شرح جامع فرهنگ 1ـ معنی فرهنگ 1 ـ 1ـ معنی واژهای: این واژه، در زبان پارسی از دو بخش ساخته شده است: الف ـ پیشوند «فر far» که در سنسکریت pra و در اوستای...