شریک
نویسه گردانی:
ŠRYK
شریک . [ ش َ ] (اِخ ) نخعی . ابن عبداﷲبن حارث نخعی کوفی ، مکنی به ابوعبداﷲ از علمای فقه و حدیث بود و منصور خلیفه ٔ عباسی وی را به سال 153 هَ . ق . به سمت قاضی کوفه برگزید و سپس عزل کرد. ولی مهدی دوباره او را به همان شغل منصوب کرد. وی در قضاوت عادل بود. شریک به سال 95 هَ . ق . در بخارا متولد شد و به سال 177 هَ . ق . در کوفه درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت . سکنه ٔ آن 120 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آنجا خرم...
شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حنا و خرما و مرکبات ور...
قاضی شریک . [ ش َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به قاضی نخعی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شریک دمشقی . [ ش َ ک ِ دِ م َ ] (اِخ ) معروف به اخفش نحوی مقری و محدث ثقه و امام در قرأت ابن ذکران ، وفات او در 93سالگی در سال 292 هَ . ق...
جزیره ٔ شریک . [ ج َ رَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) کوره ای است به افریقیه به نزدیک تونس . ابوعبید بکری گوید: منسوب است به شریک عبسی که عامل آنجا ب...