شش پنج . [ ش َ
/ ش ِ پ َ ] (اِ مرکب ) شش و پنج . (ناظم الاطباء). نوعی از قمار. (آنندراج ). رجوع به شش و پنج شود.
-
شش پنج باز ؛ آنکه نرد می بازد. نراد.
-
شش پنج زدن ؛ نردبازی کردن و شش و پنج آوردن
: شش پنج زنند برتران نقش
یک نقش رسد فروتران را.
خاقانی .
- || کنایه از محیل و مکار. (آنندراج ).
-
شش پنج کردن ؛ پنج نمودن و شش خواستن . مکر کردن . خدیعه کردن . (یادداشت مؤلف ).
|| کنایه از معرض تلف است . (از آنندراج ).