اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعل

نویسه گردانی: ŠʽL
شعل . [ ش َ ] (ع مص ) نگریستن پایان کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امعان در کار. (از اقرب الموارد). || برافروختن آتش را (متعدی ). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). افروختن . برافروختن . روشن کردن . برفروختن . شعله زدن . زبانه کشیدن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شال تشی . [ ] (اِ مرکب ) به لغت مازندرانی دلدل است . (فهرست مخزن الادویه ). شال کره .
شال محله . [ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) نام دهی است از دیه های اطراف تنکابن . (از سفرنامه ٔرابینو ترجمه ٔ فارسی ص 143). مخفف آن شل محله است .
شال سنجد. [ س ِ ج ِ ] (اِ مرکب ) نام زیتون تلخ در مازندران . (درختان جنگلی ایران ص 192 و جنگل شناسی ص 249 ج 1) ۞ . مخفف شغال سنجد، و نامی است...
محلی‌ها (مازندرانی‌ها) به بارانی که ناگهان شروع می‌شوند و ناگهان هم تمام می‌شوند «شال وارش» می‌گویند. شال وارش بیشتر در روزهای آفتابی و بدون هیچ مقدمه...
شال ولیک . [ وَ ] (اِ مرکب ) ۞ مخفف شغال ولیک است که در لهجه ٔ مردم نور زالزالک وحشی را گویند. سرخ میوه . (از یادداشت مؤلف ). سرخ ولیک . (...
افغان شال . [ ] (اِخ ) نام محلی است در غزنی که در تاریخ بیهقی ذکر آن مکرر آمده است . و قبر سبکتکین بدانجا بوده : اولیا و حشم و بزرگان هم...
شال زیتون .[ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) در لاهیجان زیتون تلخ را گویند. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 192) ۞ . مخفف شغال زیتون ، نامی است که در لاه...
شال سنجان . [ س ِ ] (اِ مرکب ) نام زیتون تلخ است . (درختان جنگلی ایران ص 192) ۞ . مخفف شغال سنجان (سنجان ،شاید سنجدان ). شال سنجد. زن زلخت . ...
شال افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل شال افکن . || عملی است که کودکان همسایه در شب چهارشنبه سوری کنند و آن این است که شالی یا طناب...
شال انجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) مخفف شغال انجیر. نام نوعی از انجیر باشد در لهجه ٔ اهالی آمل و این نوع در تمام جنگلهای شمال موجود است . (جنگل شنا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.