شک
نویسه گردانی:
ŠK
شک . [ ش َک ک ] (ع مص ) به گمان افتادن . (ترجمان القرآن ص 62) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). گمان کردن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گمان کردن در کاری و تردید نمودن در آن . (ناظم الاطباء). || نیزه زدن کسی را و در نیزه کشیدن : شکه بالرمح . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیزه بهم بازدوختن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). || در سلاح درآمدن و پوشیدن آنرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || برچفسیدن بازوی شتر به پهلوی آن و لنگیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). لنگیدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || خانه ها را بر یک طریق ساختن : شکوا بیوتهم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شک . [ ش َ ] (اِ) (مأخوذ از زند و پازند) گمان و ظن و شبهه . (از برهان ) (ناظم الاطباء).
شک . [ ش ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ برخورد. ضربه که به صحت کسی وارد آید. || اثر صاعقه و برق در اطراف محل ورود صاعقه .
شک . [ ش ُ ] (اِ) ۞ مرگموش را گویند و آنرا به عربی تراب هالک و سم الفار خوانند. (برهان ) (از بحر الجواهر). صاحب برهان گفته سم الفار است وآن...
شک . [ ش َک ک / ش َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) خلاف یقین . ج ، شُکوک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ریب . گمان . (دهار). مرادف ش...
شک . [ ش ِک ک ] (ع اِ) روده ای که بدان پشت هر دو برگشته ٔ کمان را پوشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حله و ردایی است که پوش...
شک . [ ش ُک ک ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَکوک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شَکوک شود. || (اِمص ) جدایی و تفریق . || ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه درحقیقت پارسى است و تازیان (اربان) از واژه شک Shak در پهلوى به معناى تردید و دودلى برداشته اند و از روى آن مشکوک ، شکاک ، تشکیک ، مشکّک!!! را...
تریت شک . [ ت ْ رَ ک ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از تاریخ نویس های مشهور آلمان است که بسال 1834 م . در درسد ۞ متولد شد و تاریخ قابل توجهی بنام «تا...
شک ء. [ ش َک ْءْ ] (ع مص ) برآمدن دندان نیش شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).