اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکم کوچک

نویسه گردانی: ŠKM KWCK
شکم کوچک . [ ش ِ ک َ چ َ ] (ص مرکب ) دارای شکم کوچک . خردبطن . خردشکم . مقابل شکم بزرگ . مقابل بزرگ شکم . (یادداشت مؤلف ). || کنایه از کم خور. کم خواره . آنکه کم خورد. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کوچک شکم . [ چ َ / چ ِ ش ِک َ ] (ص مرکب ) که شکم کوچک داشته باشد : سراسر شکم شد ملخ لاجرم به پائین کشد مور کوچک شکم .سعدی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.