اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکوه داشتن

نویسه گردانی: ŠKWH DʼŠTN
شکوه داشتن . [ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) ترس داشتن . دارای ترس و بیم بودن . خطیر شمردن :
مرا رفت باید به البرز کوه
به کاری که بسیار دارد شکوه .

فردوسی .


میبیند که سیستان خانه ٔ خویش و اهل و فرزندان بگذاشتند از پیش چاکری از آن خویش برفتند، کنون از ایشان که شکوه دارد. (راحةالصدور راوندی ). کسی را که بر خود غالب و قادر دانی ... پیش او باادب می باشی و شکوه می داری ... مگر اﷲ را بدین اوصاف نمی دانی که هیچ شکوه نمی داری . (کتاب المعارف ).
چو زآن سیلها برنگشتی چو کوه
از این قطره ها هم نداری شکوه .

نظامی .


گفت کُرّه می شخولند این گروه
ز اتفاق بانگ شان دارم شکوه .

مولوی .


- شکوه داشتن کسی را ؛ از او ترسیدن . (از یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شکوه داشتن . [ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) نهیب . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). توقیر. (المصادر زوزنی ). جاه و جلال داشتن . بزرگ و با فر و شکو...
شکوه داشتن . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ت َ ] (مص مرکب ) گله داشتن . شکایت داشتن . گله مند بودن . (یادداشت مؤلف ) : گر نظیری شکوه از بی مهریت دارد، ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.