اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمار

نویسه گردانی: ŠMAR
شمار. [ ش َ / ش ِ ] ۞ (ع اِ) رازیانه (لغت مصری است ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رازیانج . رازیانه . شمر. (یادداشت مؤلف ). رازیانه که بادیان باشد. (از برهان ). رجوع به رازیانه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
شمار. [ ش ُ ] (اِ) حساب . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) : چون شمار آید بی رنج بیک ساعت بر تو بشمارد یک خا...
شمار. [ ش ِ ] (اِ) نام درختی است کوتاه و بسیار سخت که پیشه وران از آن دسته ٔ افزار و دست افزار سازند. (برهان ). || انیسون . (یادداشت مؤلف ...
شمار /šo(e)mār/ معنی ۱. عدد. ۲. حساب. ۳. نمره. ۴. حد و اندازه. فرهنگ فارسی عمید. /////////////////////////////////////////////////////////////////////...
پُر شمار. زیاد (از لحاظ تعداد)، زیاده. رجوع شود به پُر، شمار و بی شمار.
کج شمار. [ ک َ ش ُ ] (نف مرکب ) غلطشمار. بدشمار. که شمارش درست نکند : احول ارهیچ کج شمارستی بر فلک مه که دوست چارستی .سنائی .
بی شمار. [ ش ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + شمار) آنکه شمرده نشود. (آنندراج ). که به شماره درنیاید. بی حساب . بسیار. زیاده . بی مر. (ناظم الاطباء). ن...
روز شمار. [ زِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (آنندراج ). روز داوری . روز رستاخیز. روز حساب : کجا برد خواهی مرا بسته زارنترسی ز یزدان...
سال شمار. [ ش ُ / ش َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود.
گام شمار. [ ش ُ / ش ِ ] (حامص مرکب ) قدم برداشتن به احتیاط. از روی حساب قدم برداشتن : و آن رقیبی که بود محرم کارره نرفتی مگر به گام شما...
گاه شمار. [ ش ُ / ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که گاه شماری کند. مقوم .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.