شمال
نویسه گردانی:
ŠMAL
شمال .[ ش ِ ] (اِخ ) آذربادگان . (آثارالباقیه ) (مفاتیح ).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شمال . [ ش ِ ] (ع اِ) سرشت . ج ، شمائل . (از منتهی الارب ). سرشت . طبع. خوی . ج ، شمائل . (ناظم الاطباء). طبع. خو. خوی . عادت . خلق . (یادداشت مؤ...
شمال . [ ش َ / ش ِ ] ۞ (ع اِ) بادی که از جانب دیار ثمود وزد، او ما استقبلک عن یمینک و انت مستقبل القبلة، یا آنکه مابین مطلع شمس و بنات ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این هاست: اپاش ápâŝ (اوستایی: ápaŝa) اوترا ūtrâ (سنسکریت: ūttara)؛ پاشان pâŝân (سغدی: pâŝkrân) ****فانکو آدینات 091...
شمأل . [ ش َ ءَ ] (ع اِ) لغتی است در شَمال یا شِمال که بادی است . (منتهی الارب ). شمال . ج ، شمائل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع...
شمال رو. [ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ص مرکب ) روبروی شمال و مقابل شمال . (ناظم الاطباء).
شمال نما. [ ش َ / ش ِ / ش ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) نماینده و نشان دهنده ٔ شمال . || (اِ مرکب ) قطب نما. (ناظم الاطباء). رجوع به قطب نما ش...
باد شمال . [ دِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادی که از شمال وزد. مَحْوة. شَمَل . مِسْع. (منتهی الارب ). اَوْر. (منتهی الارب ). جَرْبیا. اُم ّ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پاشان پراچpâŝâne-perâc (پاشان از سغدی pâŝkrân + پراچ از سنسکریت: prâc) ****فانکو آدینات 09163657861
شمال واژه ای عربی و غرب پارسی است و پارسی جایگزین، این است: پاشان غرب pâŝâne-qarb (پاشان از سغدی: pâŝkrân + واژه ی سغدی غرب) ****فانکو آدینات 09163657...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوتراردا ūtrârdâ (سنسکریت: ūttarârdha)**** فانکو آدینات 09163657861