اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شنگ

نویسه گردانی: ŠNG
شنگ . [ ش ِ ] (اِ) غله ای است از باقلی کوچکتر. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). نوعی از غله باشد و آن از باقلی کوچکتر و از عدس بزرگتر است و دانه های آن در غلاف طولانی دراز متکون شود و آن غلاف را با دانه شنگ خوانند. (برهان ). || قسمی از خیار که در شیراز کلونده خوانند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). || قسمی سبزی بهاره ٔ خوردنی صحرائی که با سرکه خورند و هم در آشها کنند. (یادداشت مؤلف ). گیاهی است که با سرکه خورند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). گیاهی لاغ یعنی ساقه و برگهای آن مانند تره است و به روی زمین گسترده شود، طعمی شیرین دارد و نوعی از آن را که لاغهامجعد است شنگ شتری اصطلاح کنند. شنگ ۞ گیاهی است از تیره ٔ مرکبان که علفی و دارای برگهای متناوب است . میوه اش فندقه و گلهایش بصورت کاپیتول ۞ در انتهای ساقه قرار دارد. شنگ دارای گونه های مختلف است که همه در آب و هواهای معتدل آسیا (از جمله ایران ) و اروپا و افریقا می رویند. چون شنگ یکی از سبزیهای خوردنی است و در اغذیه مصرف می شود در بعضی نقاط آن را می کارند. سنسفیل . سلسفیل . اسپلنج . اسفلنج . (فرهنگ فارسی معین ).
- شنگ چمنی ؛ گونه ای شنگ که دارای برگهای باریکتر از شنگ معمولی است . لحیةالتیس . ذنب الخیل . (فرهنگ فارسی معین ). ریش بز. آلاله شنگ ۞ . و رجوع به لحیةالتیس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شنگ .[ ش َ ] (ص ) شاهد شوخ و ظریف و شیرین حرکات و خوب و نیک و زیبا. (برهان ). شوخ و بی حیا. (رشیدی ) (انجمن آرا). شاهدی را گویند که مطبوع حرک...
شنگ . [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) نوک و سر چیزی یا جایی . ظاهراً صورتی از شنج یا چِنگ است : بدان مرغک مانم که همی دوش بر آن شنگک گلبن همی غنود. ...
شنگ با کسره «ش»؛ در زبان مازنی (تاپوری) به سگ آبی گفته می شود که در رودخانه ها لانه ای شبیه به شیل می سازد.
شنگ مشنگ . [ ش َ م َ ش َ ] (اِ مرکب ) شنگ و مشنگ . نام دو دزد مشهور. || هر دزد و قطاع الطریق . (ناظم الاطباء).
شنگ و مشنگ . [ ش َ گ ُ م َ ش َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی شنگ مشنگ ، شنگل و منگل یعنی دزد و راه دار. (از حاشیه ٔ لغت فرس اسدی نخجوانی ). م...
شنگ زن . [ ش َ زَ] (اِ) شنگرف (یکی مصحف دیگری است ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کرمی است که کشت و زراعت را خورد و ضایع کند. (برهان ). در مؤی...
شنگ چزه . [ ش ِ چ ِزْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) گیاهی کائوچوک دار و آن بوته ای است بی برگ با شاخه های کبود مخملی درهم رفته و در کلاکهای شمالی و م...
شنگ ماهی .[ ش َ ] (اِ مرکب ) دلفین و سگ ماهی . (ناظم الاطباء).
ظاهرا همان درخت زبان گنجشک است که به زبان عامیانه در استان کرمان بویژه در شهر رفسنجان به آن شنگ گفته میشود
شوخ و شنگ ؛ از اتباع . خوشگل و ظریف . زیبا و عشوه گر : کنون هر عاشقی کو را می روشن به چنگ آمد بطرف باغ همدم با نگاری شوخ و شنگ آمد. فرخی . بک...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.