اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شوغ

نویسه گردانی: ŠWḠ
شوغ . (اِ) شغه . سنگین شدن دست و پای بود و آن را به ترکی ایشتی (؟) گویند. (فرهنگ اسدی ). آن گوشت باشد که در دست و پای سخت شده باشد چون چرم . (فرهنگ اسدی ). ستبری باشد در پوست . (نسخه ٔ دیگر اسدی ). آن پوست بود که بر تن مردم سخت شده باشد از کار کردن برنج و شغه نیز گویند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). شوخ . (انجمن آرا) (از آنندراج ). پینه ٔ دست و پا که از کار کردن یا از تردد بهم رسیده باشد ودر نسخه ٔ شمس فخری شغه نیز به این معنی است . (از ادات الفضلاء). پینه . شغ. پینه و آبله را گویند که بر دست و پا بسبب کار کردن و راه رفتن به هم رسد. (برهان ). پوست اندام آدمی که بسبب کثرت کار سخت شود و آن راپینه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). آن پوست که بر تن سخت شده باشد از کار کردن و درد نکند و آن را شغه نیز گویند. (صحاح الفرس ). پوست سختی باشد که بر اندام پدید آید از غایت کار کردن یا از رفتن پیاده پا سطبر شود و بر دست و پای شتر باشد. (اوبهی ). پینه یعنی ستبری که بر دست و پای و پیشانی آدمی و زانوی شتر و جز آن بندد از فرط کار و سایش . (یادداشت مؤلف ). ورجوع به شوخ و مترادفات دیگر کلمه شود :
بسته کف دست و کف پای شوغ
پشت فروخفته چو پشت شمن .

کسائی .


|| چرکی که بر بدن و جامه نشیند. || (ص ) شوخ ، که بی شرم وبی حیا و بی باک باشد. (برهان ). شوخ و گستاخ و بی حیا و بی شرم . (ناظم الاطباء). رجوع به شوخ و معانی آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شوق . (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْوَق . (منتهی الارب ). عشاق . (اقرب الموارد). عاشقان . (منتهی الارب ). مشتاقان . رجوع به اشوق شود.
شوق . [ ش َ ] (ع اِمص ) آزمندی نفس و میل خاطر.ج ، اشواق . (منتهی الارب ). آرزومندی . (المصادر زوزنی )(مهذب الاسماء). آرزومندی . بویه . (از یاددا...
شوق . [ ش َ ] (ع مص ) بستن طناب را به میخ و استوار کردن و آویختن : شاق الطنب الی الوتد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بستن طناب را به ...
شوق . [ ش َ وَ ] (اِ) صورتی است از شَبَه ، شَوه . سبج . جزع . حجرالبحیرة. (یادداشت مؤلف ). - مِثل ِ شَبَه یا مِثل ِ شَوَق ؛ در تداول زنان ، سخت ...
شوق درست . [ ش َ / شُو دُ رُ ] (ص مرکب ) صادق در میل و آرزو. (ناظم الاطباء).
شوق ذوق . [ ش َ / شُو ذَ / ذُو ] (اِ مرکب ) خرسندی . خوشی . خواهش . آرزوی . رغبت . (ناظم الاطباء). رجوع به شوق و ذوق شود.
"جلوه شوق" نام کتابی از گزیده غزلیات جلوه (فربود شکوهی) شاعر معاصر (زایش 1348-درگذشت؟) است که در سال 1387 ه.خ از سوی موسسه هنری اردی بهشت به زیور طبع...
شوق دوست نام یکی از آلبوم‌های موسیقی همایون شجریان است که با آهنگسازی محمدجواد ضرابیان در سال ۱۳۸۳ توسط شرکت فرهنگی-هنری دل‌آواز منتشر شد.این آلبوم در...
چشمه شوق . [ چ َ م َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
شوق انگیز. [ ش َ / شُو اَ ] (نف مرکب ) شوق انگیزنده . آنچه در انسان تولید شوق کند. اشتیاق آور. (فرهنگ فارسی معین ). مایه ٔ اشتیاق . که شوق را ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.