اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهاب

نویسه گردانی: ŠHAB
شهاب . [ ش َ ] (ع اِ) شیر تنک که دو ثلث آن آب باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شیر تنک آب آمیخته . شیری باشد از گوسفند یا گاو که باآب آمیخته باشند. (برهان ). شیرآب . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن ابی بکربن الرداد الزبیدی شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن سعد عثمانی دیباجی شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن عزالدین شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن ابراهیم باجوری شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد حجازی شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد حَصْکَفی شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب بن محمدبن عبدالسلام شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب بن محمدبن علی مصری و النور السافر ص 200 شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد عجمی شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد بوصیری شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.