اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیرمرغ

نویسه گردانی: ŠYRMRḠ
شیرمرغ . [ م ُ ] (اِ مرکب ) مرغ عیسی را گویند که شب پره باشد چه گویند او می زاید وبچه ٔ خود را شیر می دهد. (برهان ) (آنندراج ). خفاش است که شرنق نامند. شب پره که می زاید و به بچه ٔ خود شیرمی دهد، از این رو این نام گرفت . (یادداشت مؤلف ). اسم فارسی شیرذق است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
علفگاه مرغان این کشور اوست
اگر شیرمرغت بباید در اوست .

نظامی .


سوی شیرمرغ ار عنان تافتند
به بازار لشکرگهش یافتند.

نظامی .


رجوع به مترادفات کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شیرمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از قنات . صنایع دستی زنان قالیچه بافی است . (از فرهنگ ...
شیر مرغ . [ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چیز نادر و نایاب .- امثال :شیر مرغ و جان آدمیزاد .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.