صباء
نویسه گردانی:
ṢBAʼ
صباء. [ ص َ ] (ع مص ) میل کردن به جوانی و کودکی و نادانی و بازی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سبع. [ س ُ ] (ع اِ) هفت یک . ج ، اسباع . جزئی از هفت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و از آن است اسباع القرآن و این محدث است . (از اقرب ...
سبع. [ س ِ ] (ع اِ) نوبت آب شتر هفت روز یک بار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از نوبتهای آب شتر که در روز هفتم آن را آب دهند. (از ا...
سبع. [ س َ ] (اِخ ) قریه ای است بین رقه و رأس عین بر ساحل خابور. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
سبع. [ س َ / س َ ب َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در فلسطین بین بیت المقدس و کرک بدان جهت که در آنجا هفت چاه است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ...
باد صبا. [ دِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادیست که از مابین شرق و شمال وزد و بادبرین همین است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بادی که...
باغ صبا. [ غ ِ ص َ ] (اِخ ) نام باغی به شمال تهران و اکنون بسبب تقسیم شدن قسمتی از اراضی آن بصورت محلتی از تهران در آمده است و در آن...
سبع سما. [ س َ ع ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است : عشر ادب خوانده ز سبع سماعذر قدم خواسته از انبیا.نظامی .
سبع شداد. [ س َ ع ِ ش ِ ] (اِخ ) مراد از هف-ت فلک شداد. (آنندراج ) (غیاث ). || جمع شدید در اینجا کنایه از فلک است . (آنندراج ) (غیاث ) : گویم ک...
سبع طوال . [ س َ ع ِ طِ ] (اِخ ) مراد از سبعه ٔ معلقات است . (غیاث ) (آنندراج ) : گویمت گر کنی ز من توسؤال این نکوتر بسی ز سبع طوال ۞ .|| هف...
سبع طول . [ س َ ع ِ طُ وَ ] (اِخ ) هفت سوره ٔ دراز قرآن . (مؤلف ). رجوع به سبع طوال شود.