صبغ
نویسه گردانی:
ṢBḠ
صبغ. [ ص ِ ] (ع اِ) نانخورش . و منه قوله تعالی : و صبغ للاکلین (قرآن 20/23). (منتهی الارب ). نانخورش . (ترجمان علامه جرجانی ) (ربنجنی ). خورش . ادام . قاتق . || و یقال : ما اخذه بصبغ ثمنه ؛ یعنی نگرفت آن را بر وفق قیمت آن بلکه گران خرید. (منتهی الارب ). || و انها لحدیثة الصبغ؛ یعنی اول زن است که به زنی درآمده و ازدواج یافته بااو. (منتهی الارب ). اول ماتزوج بها. (اقرب الموارد). || رنگ . (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
سبق و رمایه . [ س َ ق ُ رِ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لغةً این دو کلمه در جای خود معنی شده است ولی مراد بهر یک از این دو عقد و تعهدی اس...