صدء
نویسه گردانی:
ṢDʼ
صدء. [ ص َدْءْ ] (ع مص ) نیک کمیت گردیدن اسب . (منتهی الارب ). سیه سرخ شدن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || زدودن زنگ آئینه را. || ریمناک گردیدن . (منتهی الارب ). || زنگ گرفتن آهن . (منتهی الارب ). زنگ گرفتن آهن و جز آن . (بحرالجواهر). زنگار گرفتن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ) (مصادر زوزنی ). || راست ایستادن و نظر کردن . (منتهی الارب ). || (اِ) زنگ آهن و مس و جز آن . (منتهی الارب ). || (اصطلاح تصوف ) پوششی که از ظلمت هیأت نفس و صور اکوان بر وجه دل باشدو محجوب گرداند دل را از قبول حقایق و تجلیات انوارتا اگر در حد رسوخ رسید بحد حرمان آید :
بماند در حجاب آن دل بکلی
نیابد او ز خود حاصل بکلی .
(کذا فی کشف اللغات ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سد زهک . [ س َدْ دِ زَ هََ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
سد کرج . [ س َدْ دِ ک َ رَ ] (اِخ ) رجوع به سد شود.
پنج صد. [ پ َ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عددی از صدگانها. پانصد. خمسماءة : ورا بد جهان سالیان پنج صدنیفکند یکروز بنیاد بد. فردوسی .به ب...
صد در صد. [ ص َ دَ ص َ ] (ق مرکب ) جمله ای است که در تداول عامه افادت تأکید و رفع تردید کند: صد در صد چنین است ؛ مسلماً چنین است ، بی شبهه ...
صد دینار. [ ص َ ] (اِ مرکب ) دو شاهی تا زمان رضاشاه رائج بود و ده عدد آن یک قران (یک ریال ) ارزش داشت و در تداول عامه آن را مخفف سازند ...
علی سد. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه ، شهرستان سنندج . این ده مشهور به علی سرخ است . رجوع به علی سرخ شود. (...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سد بستن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن سد در پیش رودی و مانند آن برای نشستن آب به اراضی اطراف . رجوع به سد شود.
ده سد. [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک . واقعدر 64هزارگزی جنوب کمجان . دارای 576 تن سکنه است . آب آن...