اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صر

نویسه گردانی: ṢR
صر. [ ص َرر ] (ع اِ) دلو مسترخی و فروهشته شده که بر آن دسته بندند تا برابر گردد. (منتهی الارب ). الدلو تسترخی فتصرّ؛ ای تشد و تسمع بالمسمع. (قطر المحیط) (تاج العروس ). و المِسمَع عروة فی داخل الدلو بازائها عروة اخری . (تاج العروس ). گوشه ٔ دلو و دسته ٔ سر دلو که رسن بدان بندند تا دلو برابر باشد. (منتهی الارب ). و در اقرب الموارد این لغت را صُرّ ضبط کرده است . || (مص ) ببستن سر صره ٔ زر. (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بستن همیان را. (منتهی الارب ). || ببستن سر پستان . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بستن پستان ناقه را. (منتهی الارب ). || راست کردن اسب و حمار گوش را تا بشنود. (منتهی الارب ). راست بداشتن ستور گوش را. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || فریاد و بانگ سخت برآوردن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
هلوم سر. [ هََ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل که 170 تن سکنه دارد. آب آن از رود هراز و محصول عمده اش برنج ، غله ، ذغال و ...
یانه سر. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع در 45000 گزی جنوب خاوری بهشهر. دارای 610 تن سکنه ا...
میله سر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد،واقع در 30هزارگزی جنوب خاور شاه آباد با 1300 تن سکنه . آب آ...
مرگه سر. [ م َ گ َ س َ ](اِخ ) دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 68هزارگزی جنوب غربی الیگودرز و 18هزارگزی جنوب شرق...
میان سر. [ س َ ] (اِ مرکب ) نوعی از زیور است که زنان دارند. (آنندراج ).
لمبه سر. [ ل َ ب َ س َ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) لنبه سر. نام قلعتی در رودبار قزوین کنار شاهرود. بقایا و آثار آن هنوز برپاست و آن به چهارفرسنگی مغر...
گشته سر. [ گ َ ت َ / ت ِ س َ ] (ص مرکب ) قلب سرگشته . (آنندراج ). سرگردان : گرچه بسوزد دل حربه ز تاب کی دهدش چشمه ٔ خورشید آب لیک چو خورشیدبود...
لنبه سر. [ لَم ْ ب َ س َ ] (اِخ ) لمبه سر. لمبسر. لامسر. لنبسر. نام قلعتی مقرّ اسماعیلیان در رودبار قزوین . حمداﷲ مستوفی در ذکر رودبار گوید: رودبا...
لپه سر. [ ل َ پ َ س َ ] (اِخ ) نام دهی به تنکابن .(مازندران و استراباد رابینو ص 105 بخش انگلیسی ).
لره سر. [ ل َ رَ س َ ] (اِخ ) موضعی به تنکابن مازندران .(مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 105).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.