اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صر

نویسه گردانی: ṢR
صر. [ ص َرر ] (ع اِ) دلو مسترخی و فروهشته شده که بر آن دسته بندند تا برابر گردد. (منتهی الارب ). الدلو تسترخی فتصرّ؛ ای تشد و تسمع بالمسمع. (قطر المحیط) (تاج العروس ). و المِسمَع عروة فی داخل الدلو بازائها عروة اخری . (تاج العروس ). گوشه ٔ دلو و دسته ٔ سر دلو که رسن بدان بندند تا دلو برابر باشد. (منتهی الارب ). و در اقرب الموارد این لغت را صُرّ ضبط کرده است . || (مص ) ببستن سر صره ٔ زر. (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بستن همیان را. (منتهی الارب ). || ببستن سر پستان . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بستن پستان ناقه را. (منتهی الارب ). || راست کردن اسب و حمار گوش را تا بشنود. (منتهی الارب ). راست بداشتن ستور گوش را. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || فریاد و بانگ سخت برآوردن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ترش سر. [ ت ُ ش ِ س ِ] (اِ مرکب ) در طوالش ، ازگیل . رجوع به ازگیل شود.
چار سر.[ س َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) اصطلاحی در بازی آس . اصطلاح بازی ورق . چارصورت از قبیل چار شاه و چار بی بی و چار سرباز و چار آس ، چار ...
چاه سر. [ س َ ] (اِ مرکب ) چاه . چاهسار : منیژه بیامد بدان چاه سردوان ، خوردنیها گرفته ببر. فردوسی .از آن چاه سر با دلی پر ز درددویدم بنزد تو ای...
چنه سر. [ چ َ ن َس َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن که در 10 هزارگزی شمال فومن و 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ صومع...
خام سر. [ س َ ] (ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج ). || نعت است مر کسی را که صاحب خیالات فاسد میبا...
خان سر. [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان . ناحیه ای است در 24 هزارگزی جنوب خاوری سی پل و 60 هزا...
خشک سر. [ خ ُ س َ ] (ص مرکب ) دیوانه . سودائی مزاج . تندخوی که آن را کله خشک نیز گویند. (از انجمن آرای ناصری ) (از ناظم الاطباء) (از برهان قا...
درب سر. [ دَ س َ ] (اِخ ) نام محلی در 52 هزارمتری ساوجبلاغ میان کرده کرد و حیدرآباد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
درد سر. [ دَ دِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) سردرد. دردی که در ناحیه ٔ سر احساس شود. صداع . (آنندراج ) (دهار). غول . (منتهی الارب ) : صفرای مرا...
دشت سر. [ دَ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آمل است . این دهستان در مشرق شهر آمل طرفین راه شوسه ٔ آمل به بابل واق...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۴۷ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.