صر
نویسه گردانی:
ṢR
صر. [ ص َرر ] (ع اِ) دلو مسترخی و فروهشته شده که بر آن دسته بندند تا برابر گردد. (منتهی الارب ). الدلو تسترخی فتصرّ؛ ای تشد و تسمع بالمسمع. (قطر المحیط) (تاج العروس ). و المِسمَع عروة فی داخل الدلو بازائها عروة اخری . (تاج العروس ). گوشه ٔ دلو و دسته ٔ سر دلو که رسن بدان بندند تا دلو برابر باشد. (منتهی الارب ). و در اقرب الموارد این لغت را صُرّ ضبط کرده است . || (مص ) ببستن سر صره ٔ زر. (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بستن همیان را. (منتهی الارب ). || ببستن سر پستان . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بستن پستان ناقه را. (منتهی الارب ). || راست کردن اسب و حمار گوش را تا بشنود. (منتهی الارب ). راست بداشتن ستور گوش را. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || فریاد و بانگ سخت برآوردن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
زاغ سر. [ س َ ] (ص مرکب ) زاغ سار. مثل زاغ در سیاهی . کنایه است از شخص سیاه چرده : بدست یکی زاغ سر کشته شدبه ما بر چنین روز برگشته شد.فردو...
زحل سر. [ زُ ح َ س َ ] (ص مرکب ) در این بیت خاقانی صفت نوک قلم آمده : عطاردیست زحل سر،زبان خامه ٔ اوکه وقت سیرش خورشید تار میسازد.خاقانی ...
سبک سر. [ س َ ب ُ س َ ] (ص مرکب ) مخفف سبکسار. بی مغز و بی وقار و کم مایه . (آنندراج ). فرومایه . (غیاث ). نادان . کم خرد : برهّام گفت این بد ناه...
سخت سر. [ س َ س َ ] (اِخ ) اسم قدیم رامسر است . رجوع به رامسر شود.
سر تیغ. [ س َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سر شمشیر. || سر کوه . (برهان ) (آنندراج ). || کنایه از روشنایی . (برهان ) (انجمن آرا).
سر خاک .[ س َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از بالین . (آنندراج ). کنار قبر. کنار گور. سر گور : چون شمع سر خاک شود سایه ٔ یارم پیشانی خورشی...
سرخ سر. [ س ُ س َ ] (اِ مرکب ) نام مرغی است که عرب آن را حمره نامند. (از ربنجنی ).
سر زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سرزنش . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || گردن زدن . (برهان ) (جهانگیری ). سر بریدن . (آنندراج ). کشتن : که ...
سر زلف . [ س َ رِ زُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از زلف . (غیاث ). || کنایه ازناز و غمزه و عشوه و کرشمه و عتاب . (برهان ). کنایه از ناز و...
سر سبز. [ س َ رِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دماغ تازه . (آنندراج ) : در این چمن سر سبز آن برهنه پاداردکه چار موسم چون سرو یک قبا...