اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صر

نویسه گردانی: ṢR
صر. [ ص ِرر ] (ع اِ) سرمای سخت . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سرمای سخت که کشت را بسوزد. (بحر الجواهر). شخته (؟). || (ص ) ریح ٌ صر؛ باد سخت بانگ . || باد نیک سرد. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). باد سرد. (دهار). || (اِ) مرغی است زردرنگ کوچک مثل گنجشک . (منتهی الارب ). زردوک . || (اِمص ) سختی سرما. (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صاحب سر. [ ح ِ ب ِ / ح ِ س ِرر ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رازدار. رازنگهدار.محرم اسرار : در مجلس شراب به ابوالفتح حامی که صاحب سرّ وی بود بگفت .....
صاع سر. [ ع ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صدقه ٔ سر. تصدق سر. زکاة سر : گر صاع سر سه بوسه ٔ عیدی دهد مرازان رخ دهد که گندم گون است پیکرش...
سر و مر. [ س ُ رُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت فربه : سر و مر و گنده .
سر و پا. [ س َ رُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) از پا تا سر. (آنندراج ). اول و آخر : یکایک هرچه میدانم سر وپای بگویم با تو گر خالی بود جای . نظامی ...
بر و سر. [ ب َرْ رُ س َرر ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نیکی و شادی کننده . (یادداشت دهخدا).
بیشه سر. [ ش ِ س َ ] (اِخ ) از بلوکات ساری و اشرف . عده ٔ قری 12، مساحت 12 فرسخ ، مرکز کوقنا، حد شمالی اسفورد شورات ، شرقی بندرجز، جنوبی دودانگ...
پشت سر. [ پ ُ ت ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفا. || نهانی . در خفا. در غیبت . در غیاب (مقابل پیش رو).- پشت سر کسی بد گفتن ؛ پیش رو خال...
پیره سر. [ رَ / رِ س َ ] (ص مرکب ) پیرسر. صاحب موی سفید. دارای موی کافورگون . سالخورده : یکی پیره سر بود هیشوی نام جوان مرد و بیدار و با فرّ و...
تنگی سر. [ ت َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ژاوه رود است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
تیره سر. [ رَ / رِ س َ] (ص مرکب ) تیره مغز. تیره رای . تیره خرد : کیست میرالشعرا گوئی و هم گوئی من نام خود خود نهی ای تیره سر و تیره ضمیر. سوز...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۴۷ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.