صر
نویسه گردانی:
ṢR
صر. [ ص ِرر ] (ع اِ) سرمای سخت . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سرمای سخت که کشت را بسوزد. (بحر الجواهر). شخته (؟). || (ص ) ریح ٌ صر؛ باد سخت بانگ . || باد نیک سرد. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). باد سرد. (دهار). || (اِ) مرغی است زردرنگ کوچک مثل گنجشک . (منتهی الارب ). زردوک . || (اِمص ) سختی سرما. (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
(عامیانه)
صفت مشغولیت بیهوده ای است که تنها برای منحرف کردن توجه شخص نسبت به امری دیگر به وی ارجاع می شود.
شوره سر. شوره سر یا سبوره pitiriasis capitis با پوستهریزی پوست سر مشخص میشود که همراه با خارش و گاهی اوقات همراه با قرمزی ودلمه میباشد. شوره سر نو...
سر رفتن. {سَ رَ}. (مصدر مرکب). ۱. لبریز شدن(مایع جوشان) ۲. به پایان رسیدن، تمام شدن ۳. بیتاب شدن، کم طاقت شدن. ///////////////////////////////////////...
سر و وضع. [ س َ رُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، لباس . هیأت ظاهری : سر و وضعم خوب نیست .
سر و کول . [ س َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شانه و دوش .- به سر و کول هم بالا رفتن ؛ بر دوش یکدیگر بالا رفتن از انبوهی و ازدحام .- به سر ...
سر و صدا. [ س َ رُ ص ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) فریاد. جنجال . هیاهو.- بی سروصدا ؛ آرام . خاموش . ساکت .- سر و صدا راه انداختن ؛ جنجال کردن . هیاه...
سر و صورت . [ س َ رُ رَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سر و سامان . ترتیب . نظم .- سر و صورت دادن به کاری ؛ تنظیم کردن آن . مرتب ساختن آن .
سر و کار. [ س َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خواهش ، چون لفظ سر بمعنی میل و خواهش است . (غیاث ). خواهش ، چه لفظ سر بمعنی میل و خواهش است و با...
سر و برگ . [ س َ رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیال . (غیاث ). دماغ . (آنندراج ). میل .هوی . خواهش : ۞ به سعی عاشقانه طبع او چون مایل افتا...
سر و بند. [ س َ رُ ب َ ] (اِ مرکب ،از اتباع ) عهد و عصر. در محاوره گویند که فلان کار در سر و بند فلان پادشاه واقع شد. (غیاث ) (آنندراج ).