صرب
نویسه گردانی:
ṢRB
صرب . [ ص ِ ] (ع اِ) خانه های چند است مر عرب را. (منتهی الارب ). خانه های اندک از اعراب ضعیف و ناتوان . خانه های چند مر ضعفای عرب را.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صرب . [ ص َ ] (ع اِ) صمغ سرخ . (مهذب الاسماء). صمغ. || رنگ سرخ صمغ درخت طلح . (منتهی الارب ). || شیرهای ترش . || شیر که در مشک نگاه دا...
صرب . [ ص َ رَ ] (ع مص ) فراهم آمدن جغرات ساختن شیر را. (منتهی الارب ). || بازداشتن بول را. (آنندراج ). || بند کردن بقابضات تا فربه شود...
صرب . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صریب . شیر ترش . (آنندراج ).
صرب . [ ص ِ ] (اِخ ) (قبائل ...) سامی گوید: نام قومی است از اقوام اسلاوهای جنوبی و دو شعبه ٔ دیگر مسمی بکرواتها و اسلاوها، در گوشه ٔ شمال غرب...
ثرب . [ ث َ ] (ع اِ) (معرب چربی و چربو) چادرپیه ۞ و آن آستر و بطانه ٔ صفاق و ابره و ظهاره ٔ معده باشد. و آن پیه رقیقی است که معده و ام...
ثرب . [ ث َ ] (ع اِ) سرزنش کردن . نکوهیدن بر گناه . || ثرب مریض ؛ برکندن جامه ٔ بیمار.
ثرب . [ ث َ ] (ع اِ) ج ِ ثربَة.
ثرب . [ ث َ رِ ] (اِخ ) چاهی است محارب را و گاه حاجیان وارد آن شوند برای آب برداشتن و آب آن بسیار بد است . (مراصد الاطلاع ).
سرب . [ س ُ / س ُ رُ ] (اِ) اوستا «سرو» ۞ (سرب )، پهلوی «سرپین » ۞ (سربی )، کردی «سیریفت » ۞ ، بلوچی «سوروپ »، «سوروف » ۞ ، افغانی «سوروپ » ...
سرب . [س َ رِ ] (ص ) پوسیده . (ناظم الاطباء). پوده . (برهان ) (آنندراج ). فسرده . (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). افشرده . (برهان ) (آنندراج ). از هم ر...