اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صرفة

نویسه گردانی: ṢRF
صرفة. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) نیک بختی زمانه . (منتهی الارب ). ناب الدهر، الذی نفتر عن البرد او عن الحرّ. (اقرب الموارد). || مهره ای است که بدان زنان مردان را بند کنند. (منتهی الارب ). || فائده . سود. بهره :
خصم سگدل ز حسد نالد چون جبهت ماه
نور بی صرفه دهد وعوع عوا شنوند.

خاقانی .


عذرا رخ سنبله در آن طرف
بی صرفه نکرد دانه ای صرف .

نظامی .


گر این صرفه نگه داری همه عمر
نه دینارت زیان باشد نه درهم .

سعدی .


ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما.

حافظ.


ندارد صرفه ای کشتی گرفتن با زبردستان
بود در خاک دائم هر که با گردون درآویزد.

صائب .


و در تداول با کردن و بردن و داشتن ونمودن ترکیب شود.
- باصرفه ؛ باسود. بافائده .
- بدون صرفه ، بی صرفه ؛ بی فائده . بی سود.
- به صرفه ٔ شما است ؛ به سودشما است . برای شما سود دارد.
|| بخل و تنگی در خرج . (غیاث اللغات ). || حیله و مکر. (غیاث اللغات ). || کمان خجک دار سیاه که تیر آن بهدف نرسد. (منتهی الارب ). القوس فیها شامة سوداء لاتصیب سهامها اذا رمیت . (اقرب الموارد). || ششترة. مرقیرة ۞ . || (اِمص ، اِ) افزونی . || فضل . || عدل . || فرصت .(غیاث اللغات ). || (مص ) پگاه دوشیدن ناقه را پس از آن گذاشتن آن را تا پگاه دیگر مانند آن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
در مورد خرید جنسی توجیه اقتصادی داشتن یا استفاده از وسیله ای با صرفه بودن
مقرون به صرفه. با صرفه، با فائده، با سود، سودآور. کم خرج، کم هزینه، ارزان. توضیحات: بطور کلی، اگر در مورد کاری سود و زیان حاصل از انجام آن در ن...
صرفه جوئی کردن . [ ص َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرج به اندازه کردن .اقتصاد. رجوع به صرفه جوئی و صرفه نگاه داشتن شود.
صرفه نگاه داشتن . [ ص َ ف َ / ف ِ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) درخرج ملاحظه کردن . صرفه جوئی کردن . صرفه جوئی . به اندازه خرج کردن . رجوع به صرفه جوئ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.