اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صرفه

نویسه گردانی: ṢRFH
صرفه . [ ] (اِخ ) (خانه ٔ فال گری ) و آن شهری فینیقی می باشد که در ساحل دریا در نزدیکی صرفند حالیه که هفت میل از صیدا و چهارده میل از صور دور است و ایلیا درآنجا پناه برده با آن بیوه زن مادامی که در اراضی اسرائیل قحطی بود بسر برد. (اول پادشاه 17:8 - 24). و مسیح آن را مذکور داشته است . (لوقا 4:26). فعلاً از آن بجز خرابه هائی چند که تخمیناً به قدر یک میل به کنار دریا امتداد دارد و دارای چند قطعه ستون می باشد چیزی باقی نیست در آنجا محلی هست که آن را قدس نامند و دور نیست که همان زیارت گاهی است که صلیبیون آن را به خیال خانه ٔ بیوه زن بنا کردند و این زیارت گاه را قبری نیست ، زیرا بعضی بر آنند که ایلیا زنده است و دردنیا گردش همی کند و افسانه بر آن است که ... عیسی وقتی که بدین موضع رسید استراحت فرمود و در آنجا قدری ماند اما ده صرفند حالیه بر جانب رأس صرفند بمسافت یک میل بساحل مانده واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
بی صرفه گو. [ ص َ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) بیهوده گو. (آنندراج ). یاوه گو. (ناظم الاطباء).
صرفه داشتن . [ ص َ ف َ / ف ِ ت َ ] (مص مرکب ) فائده داشتن . سود داشتن . رجوع به صرفه شود.
در مورد خرید جنسی توجیه اقتصادی داشتن یا استفاده از وسیله ای با صرفه بودن
مقرون به صرفه. با صرفه، با فائده، با سود، سودآور. کم خرج، کم هزینه، ارزان. توضیحات: بطور کلی، اگر در مورد کاری سود و زیان حاصل از انجام آن در ن...
صرفه جوئی کردن . [ ص َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرج به اندازه کردن .اقتصاد. رجوع به صرفه جوئی و صرفه نگاه داشتن شود.
صرفه نگاه داشتن . [ ص َ ف َ / ف ِ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) درخرج ملاحظه کردن . صرفه جوئی کردن . صرفه جوئی . به اندازه خرج کردن . رجوع به صرفه جوئ...
صرفة. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) نیک بختی زمانه . (منتهی الارب ). ناب الدهر، الذی نفتر عن البرد او عن الحرّ. (اقرب الموارد). || مهره ای است که بدا...
صرفة. [ ص َ رَ ف َ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی مآب نزدیک به لقاء. گویند قبر یوشعبن نون بدان جا است . (معجم البلدان ).
سرفه . [ س ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) ۞ سرف . خروج هوای زفیری از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبةالریه و ابتدای حلق . اک...
سرفح . [ س َ ف َ ] (اِخ ) نام شیطان . (منتهی الارب ). نام شیطانی است . (از اقرب الموارد).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.