اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صریح

نویسه گردانی: ṢRYḤ
صریح . [ص َ ] (اِخ ) نام اسبی مر بنی لخم را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سریة. [ س ِرْی َ ] (ع اِ) تخم ملخ . لغة فی سروة. (منتهی الارب ).
سریه . [ س َ ری ی َ ](ع اِ) (از: «س ری ») لشکری که زیاده از پنج کس باشد تا چهارصد کس مقدار چهارصدتن . ج ، سرایا. (مهذب الاسماء). پاره ای از ...
ثریة. [ ث َ ری ی َ ] (ع ص ) أرض ثریه ؛ زمینی تر شده و نم دار بعد از آنکه خشک و یابس بود.
ابن سریح . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) اسحاق بن یحیی بن سریح نصرانی ، مکنی به ابوالحسین . او ظاهراًتا 377 هَ .ق . حیات داشته است . (ابن الندیم ). مولد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.