اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سریه

نویسه گردانی: SRYH
سریه . [ س َ ری ی َ ](ع اِ) (از: «س ری ») لشکری که زیاده از پنج کس باشد تا چهارصد کس مقدار چهارصدتن . ج ، سرایا. (مهذب الاسماء). پاره ای از لشکر از پنج نفر تا سه صد یا چهارصد. (منتهی الارب ). || مقابل غزوه :
یک سریة میفرستادی رسول
بهر جنگ کافر و دفع فضول .

(مثنوی ).


و به اصطلاح اهل حدیث لشکری که حضرت رسالت پناه خود به ذات مقدس در آن نباشد و بسرکردگی یکی از اصحاب فرستاده باشند. (غیاث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سریح . [ س َ ] (ع ص ) آسان و نرم . (آنندراج ) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). بول سریح ؛ کمیز روان . || فرس سریح ؛ اسب بی زین . (منتهی الار...
سریة. [ س ُرْ ری ی َ ] (ع اِ) (از: «س رو») کنیزی که برای جمع و تمتع باشد و این معرب است به لفظ سِر که به معنی جماع باشد. (غیاث ). گفته ان...
سریة. [ س ِرْی َ ] (ع اِ) تخم ملخ . لغة فی سروة. (منتهی الارب ).
صریح . [ ص َ ] (ع ص ) خالص از هر چیزی . (منتهی الارب ). خالص . (دستورالاخوان ). محض . || ظاهر و آشکارا. (غیاث اللغات ). بی پرده . پوست کنده . رک ...
صریح .[ ص َ ] (اِخ ) نام اسب عبدیغوث حرب . (منتهی الارب ).
صریح . [ص َ ] (اِخ ) نام اسبی مر بنی نهش را. (منتهی الارب ).
صریح . [ص َ ] (اِخ ) نام اسبی مر بنی لخم را. (منتهی الارب ).
ثریة. [ ث َ ری ی َ ] (ع ص ) أرض ثریه ؛ زمینی تر شده و نم دار بعد از آنکه خشک و یابس بود.
صراحتاً-مطابق
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.