اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صعبی

نویسه گردانی: ṢʽBY
صعبی . [ ص َ ] (حامص ) صعوبت . صعب بودن . دشوار بودن . بزرگ بودن : از صعبی هزیمت و بیم نشابوریان که از جان خود بترسیدندی در آن رزان و باغها خود راافکندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 436). یا بسبب صعبی درد، قوت آن اندام ساقط شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
طمع آسان ولی طلب صعب است
صعبی ِ یافت از طلب بتر است .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صاحب صابی . [ ح ِ ب ِ صا ] (اِخ ) نام مردی بوده که فطرت و فطانت عالی داشته و ستاره پرستی را او بهم رسانیده است . (برهان قاطع). رجوع به ...
هلال صابی . [ هَِ ل ِ ] (اِخ ) هلال بن مُحَسِّن بن ابراهیم . کاتب و مورخ بغدادی متوفی به سال 448 هَ .ق . جد و پدر او از صابئین بودند و او در ...
ابواسحاق صابی . [ اَ اِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن هلال صابی شود.
ابن وصیف صابی . [ اِ ن ُ وَ ف ِ ] (اِخ ) طبیبی از مردم بغداد، در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری . بیشتر شهرت او در امراض چشم و کحالی بوده است ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.