اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صعبی

نویسه گردانی: ṢʽBY
صعبی . [ ص َ ] (حامص ) صعوبت . صعب بودن . دشوار بودن . بزرگ بودن : از صعبی هزیمت و بیم نشابوریان که از جان خود بترسیدندی در آن رزان و باغها خود راافکندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 436). یا بسبب صعبی درد، قوت آن اندام ساقط شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
طمع آسان ولی طلب صعب است
صعبی ِ یافت از طلب بتر است .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صابی . (ص ، اِ) مفرد صابئین : وز فلسفی و مانوی و صابی و دهری درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر. ناصرخسرو.|| آنکه از دینی به دینی شود. (السا...
صابی . (اِخ ) ۞ ابراهیم بن هلال بن ابراهیم بن زهرون ۞ ، مکنی به ابی اسحاق . وی از بزرگان کتاب و بلغای آنان است . گویند که خلفا و پادشاه...
صابی . (اِخ ) ثابت بن ابراهیم ،مکنی به ابی محمد. رجوع به ثابت بن ابراهیم ... شود.
صابی . (اِخ )ثابت بن سنان . رجوع به ثابت بن سنان بن ثابت ... شود.
صابی . (اِخ ) ثابت بن قره . رجوع به ثابت بن قره شود.
صابی . (اِخ ) محسن بن ابراهیم بن هلال ، مکنی به ابی علی . رجوع به محسن ... شود.
صابی . (اِخ ) هارون بن صاعدبن هارون ، مکنی به ابی نصر. رجوع به هارون ... شود.
صابی . (اِخ )هلال بن محسن بن ابراهیم بن هلال . رجوع به هلال ... شود.
سابی . (اِخ ) ۞ رودخانه ای است در افریقای شرقی که از سلسله ٔ جبال ایران سر چشمه میگیرد و پس از طی مسیری بطول 800 هزارگز باقیانوس هند می...
صاحب صابی . [ ح ِ ب ِ صا ] (اِخ ) کنایه از عیسی (ع ) است . (برهان قاطع). و این قول ظاهراً بر اساسی نیست .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.