گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صعد نویسه گردانی: ṢʽD صعد. [ ص ُ ] (اِخ ) موضعی است و در شعر کثیر آمده است : وعدت نحو ایمنها و صدت عن الکثبان من صعد و خال .(معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی تخاران ساد تخاران ساد. [ ت ُ ] (اِخ ) رجوع به تخاران و تخاران به شود. سعد وراوینی سعد وراوینی . [ س َ دِ وَ ] (اِخ ) رجوع به سعدالدین وراوینی شود. ربیعةبن سعد ربیعةبن سعد. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) اسلمی ، مکنی به ابوفراس . بخاری او را از صحابه ٔ حضرت بشمار آورده و گفته او درک حضور حضرت کرده است... پیرحسین سعد پیرحسین سعد. [ح ُ س َ س َ ] (اِخ ) نام مردی از شجاعان لشکر ترکمان که در محاربه ٔ امیر شاهرخ گورکان با اولاد قرایوسف ترکمان اسیر گردیده است ... احساء بنی سعد احساء بنی سعد. [ اَ ءِ ب َ س َ ] (اِخ ) شهری است از بحرین . (نخبةالدهر دمشقی ). و آن در برابر هجر است آن را احساء قرامطه گویند. رجوع به احساء ... قلعه بنی سعد قلعه بنی سعد. [ ق َ ع َ ب َ س َ ] (اِخ ) در غرناطه مشهور است . رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 296، 298 شود. له بید هلو سعد له بید هلو سعد. [ ل َ هَُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 60000گزی شمال خاوری دهدز. کوهستانی و گرمسیر. دارای 300... گوشه سعد وقاص گوشه سعد وقاص . [ ش َ / ش ِس َ دِ وَق ْ قا ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان نهاوند. واقع در 15000گزی شمال باختری شهر نهاوند و 2000گزی... سعد بن ابی وقاص این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ابراهیم بن سعد ابراهیم بن سعد. [ اِ م ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) از ثقات محدثین و صاحب ید طولی در فقه . او قاضی مدینه ٔ رسول بوده است و گویند هفت هزار حدیث راجع با... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۹ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود