اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صعلوک

نویسه گردانی: ṢʽLWK
صعلوک . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) درویش . ج ، صعالیک . (منتهی الارب ). فقیر و درویش . (غیاث اللغات ). درویش . (مهذب الاسماء) : ولا لی اَخ یحکم بین الغنی و الصعلوک . (سندبادنامه ٔ عربی ). و اشترک فیها الغنی و الصعلوک . (رحله ٔ ابن جبیر). || دزد. (مهذب الاسماء). صعالیک العرب ، ذؤبانها. (منتهی الارب ) : در آن رباط صعلوکی متوطن بود چون آن عدت و اهبت و مال و منال بدید طمع بربست ... (سندبادنامه ص 218). || جوانمرد عیار. شجاع . جنگاور :
نشود مرد پردل و صعلوک
پیش مامان و بادریسه و دوک .

سنائی .


از جمله ٔ شاگردان احمد خربنده که صعلوک و عیار خراسان بوده است .(تاریخ سلاجقه ٔ کرمان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سالوک وار. [ لوک ] (ق مرکب ) ۞ همچون سالوک . دزدوار : سالوک وار زد بکمرْش اندرون از بهر حرب دامن پیراهنَش . ناصرخسرو (دیوان چ عبدالرسولی ص ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.