اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صعلوک

نویسه گردانی: ṢʽLWK
صعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) ملک بهاءالدین . وی یکی از ملوک خراسان است که ایلی مغول پذیرفته بود و جنتمور او را بخدمت اگتای قاآن فرستاد. (تاریخ مغول ص 166). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 222 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صعلوک . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) درویش . ج ، صعالیک . (منتهی الارب ). فقیر و درویش . (غیاث اللغات ). درویش . (مهذب الاسماء) : ولا لی اَخ یحکم بین ا...
صعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) (دز...) قلعه ای است بر جانب شمال اسفراین . (نزهة القلوب ص 149، 390).
صعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) وی از جانب احمدبن اسماعیل والی طبرستان بود، چون حسین بن علی الاطروش خروج کرد صعلوک بگریخت و خبر خروج او به احمد ...
صعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) ابوجعفر. چون احمدبن اسماعیل به سال 29 به ری شد و آن ناحیت صافی کرد وی را به ری خلیفت خویش کرد و خود به هرات شد...
صعلوک . [ص ُ ] (اِخ ) امیری از امرای گیلان بود که بهنگام فرارسلطان محمد از مغول وی را استقبال کرد و سلطان هفت روز نزد او اقامت داشت . (جها...
صعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) محمدبن علی . مؤلف حبیب السیر آرد: نصربن احمدبن اسماعیل سامانی وی را بجای سیمجور دواتی والی ری ساخت و او همچنان ب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سالوک . (ص ، اِ) معرب آن صعلوک . (شهریاران گمنام کسروی ج 1 ص 59 ح 5) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). صعلوک بمعنی فقیر. (غیاث اللغات ) : من ...
سالوک . (اِخ ) دهی است از دهستان دشت طال بخش بانه ٔ شهرستان سقز. واقع در 16 هزارگزی باختر بانه کناررودخانه ٔ شوی ، هوای آن سرد و دارای 110...
سالوک . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر واقع در 21هزارگزی شمال خاوری شهرستان ملایر کنار راه اتومبیل رو ملایر به ساوه - اراک . ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.