صغر. [ ص ِ غ َ ] (ع اِمص )خردی یا خردی تن . (منتهی الارب ). خردی و کوچکی . (غیاث اللغات ). کوچکی . کم سالی . مقابل کِبَر
: همی یاد دارم ز عهد صغر
که عیدی برون آمدم با پدر.
سعدی .
-
صغر سن . رجوع به همین کلمه شود.
|| (مص ) خرد گردیدن . || خوار شدن . (منتهی الارب ). || مائل به غروب شدن آفتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).