صقلاب
نویسه گردانی:
ṢQLAB
صقلاب . [ ص ِ ] (ع ص ) بسیارخوار. || سپید. || سرخ . || سرسخت . || شتر سخت خوار. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صقلاب . [ ص َ / ص ِ ] (اِخ ) کلمه ٔ معرب است و صَقلَب و بندرت صَقلاب و نیز سَقلاب یا صِقلاب آمده است ۞ . جمع آن صَقالِبَه . این کلمه بدون...
صقلاب . [ ص ِ ] (اِخ ) نام سردار بختنصر. (تاج العروس ).
سقلاب . [ س َ ] (معرب ، اِ) سگ آبی که سیاه رنگ باشد. (برهان ).
سقلاب . [ س َ ] (اِخ ) ولایتی است از ترکستان به منتهای بلاد شمالی قریب روم مردم آنجا سرخ رنگ باشند و با ضم خطاست . (آنندراج ) (غیاث ). ولا...
سقلاب . [ س َ ] (اِخ ) نام پسر دوم یافث بن نوح (ع ) بوده که بعد از چین متولد شده ، پس از او کماری که پسر سوم بود، پس از او روس پسر چهارم ...