اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلاة

نویسه گردانی: ṢLA
صلاة. [ ص َ ] (ع اِ) دعاء. || دین . || رحمت . || استغفار. || حسن ثناء از خداوند بر پیمبر. || و گفته اند صلاة از خداوند رحمت است و از ملائکه آمرزش خواستن و از مؤمنین دعا و از پرندگان و هوام تسبیح بود و آن جز در خیر نبود بخلاف دعا، که آن در خیر و شرّ است . (اقرب الموارد). || کنیسه ٔ یهود.(اقرب الموارد). || صلوة، یکی از فروع دین و اعظم عبادات است و آن را عمود دین گفته اند و در شرع آمده است که نماز عمود دین است اگر پذیرفته شود دیگر عبادات پذیرفته گردد و اگر ردّ شود دیگر عبادات نیز پذیرفته نگردد و نمازها را شمار بسیار است ، از فریضه و سنت و نیز هر یک را شرایطی و احکامی است که تفصیل آن عیناً از کتاب ترجمه ٔ النهایه ٔ شیخ طوسی نقل میشود: دانستن نماز دانستن فریضه ها و سنتهای نماز است و آن بر دو قسم است ، قسمی آن است که پیش از حال نمازست و قسمی مقارن است با حال نماز اما آن قسم که پیش از حال نمازست پنج چیز است . چهار چیز از این پنج گانه مشتمل است بر مفروض و مسنون و پنجم مسنون است نه مفروض . اول دانستن طهارت و احکام وی ، دوم دانستن عددهای نماز، سوم دانستن وقتهای نماز، چهارم دانستن قبله و احکام آن و قسم پنجم دانستن بانگ نماز و اقامت است و احکام هر دو. اما دانستن طهارت بگفتیم بتمامی و آن قسمتهای دیگر که باقی بماند ما هر قسمتی را بابی مفرد بگوئیم و آنچه در وی باشد بتمامی ذکرش بکنیم و جدا کنیم میان فریضه ها و سنتها و سپس بگوئیم آنچه مقارن حال نماز باشد از فرایض و سنتها، ان شأاﷲ.
باب اول در اعداد نمازها و عدد رکعات نماز فریضه ها و سنتها: نماز بر دو قسم است فریضه و سنت و هر یک از این دو بر دو قسم است فریضه ٔ حضرو سنتش و فریضه ٔ سفر و سنتش . اما فریضه ٔ حضر هفده رکعت است . چهار رکعت نماز پیشین است به دو تشهد. یکی تشهد در دوم رکعت بی سلام و دوم تشهد در چهارم رکعت با سلامی از پسش و نماز دیگر همچنان که نماز پیشین و نماز شام سه رکعت است به دو تشهد یکی تشهد در دوم رکعت و دوم تشهد در سیم رکعت با سلامی از پسش . و فریضه ٔ نماز خفتن همچنانکه فریضه ٔ نماز پیشین و دیگر. و فریضه ٔ نماز بامداد دو رکعت به یک تشهد و یک سلام باید کرد. (اما سنتهای حضر سی و چهار رکعت است هشت رکعت پس از زوال آفتاب و پیش از فریضه ، و هشت رکعت پس از پیشین و قبل از نماز دیگر، و چهار رکعت بعد از نماز شام و دو رکعت نماز نشسته پس از نماز خفتن که یک رکعت بشمار میرود و یازده رکعت نماز شب است و دو رکعت نماز فجر. به یک تشهد و سلام در هر دو رکعتی از این نوافل همه که ما بگفتیم ۞ ). و اما فریضه ٔ سفر یازده رکعت است . نماز پیشین دو رکعت به یک تشهد در دوم رکعت و سلامی از پسش و همچنین است نماز دیگر و اما نماز شام سه رکعت است همچنانکه در حضر و نماز خفتن همچنانکه نماز پیشین و نماز دیگر و دورکعت است نماز بامداد همچنانکه در حضر اما سنتهای سفر هفده رکعت است . چهار از پس نماز شام همچنانکه در حضر و یازده رکعت نماز شب و دو رکعت نماز فجر و این هفده رکعت است و روا بود که دو رکعت نشسته که در حضرکنند از پس نماز خفتن بکنند. پس اگر نکنند باکی نبود.
باب دوم در اوقات نمازها: بدان که هر نمازی را از نمازهای فریضه دو وقت است یکی اول و یکی آخرو وقت اول وقت آن کس است که وی را عذری نباشد و وقت آخر وقت آن کس است که وی را عذری باشد از بیماری یاسفر یا جز از آن و روا نبود آن کس را که وی را عذری نباشد که نماز از وقت اول تأخیر کند تا بوقت آخر بااختیار، پس اگر تأخیر کند مخطی باشد و فضیلتی عظیم را اهمال کرده باشد و گرچه بدان مستحق عقاب نشود زیرا که خدای تعالی وی را عفو کند از آن . اما آن کس که ویرا عذری بود روا بود که تأخیر کند تا به آخر وقت بر همه حالی و بدان که وقت نماز پیشین آن وقت است که زوال آفتاب بود و زوال آفتاب که بدانند. اما به اسطرلاب بدانند یا به دایره ٔ هندسیه یا بترازوی آفتاب یا مردم روی فرا قبله کند آفتاب را نگاه دارد چون برابر و راست تابد بداند که آفتاب را زوال ببوده است و چون زوال آفتاب بدانست واجب آید بر وی نماز پیشین هرگه که این کس از آن بود که نوافل نکند. پس اگر از آن بود که نوافل کند از پیش فریضه نافله ها بکند پس اززوال ، و چون از نافله ها پرداخته باشد فریضه بکند بی تأخیری و این در روزی بود که نه روز آدینه بود اما اگر روز آدینه بود واجب باشد بر وی نزد آنکه زوال باشد فریضه کردن و روا نبود که وی بنافله مشغول شود و بر وی واجب باشد نافله ها کردن پیش از زوال یا پس از نماز دیگر. و این وقت که ما ذکرش بکردیم وقت آن کس است که وی را عذری نبود، که اگر وی را عذری باشد وقت وی از وقت زوال دیر بود تا آنکه آفتاب زرد شود و آخروقت نماز پیشین آن کس را که عذری نبود آن گهی است که آفتاب چهار قدم بشود. و وقت نماز دیگر آن وقت است که از نماز پیشین بپردازد در روز آدینه و جز آدینه . و اگر از آن بود که نافله ها کند در جز روز آدینه باید که از میان نماز پیشین و دیگر هشت رکعت نماز بکند و پس نماز دیگر بکند بلافصل . و این آنگه بود که وی راعذری نبود، و اگر وی را عذری بود وی را فراخی باشد از این وقت در تا به آخر روز هر وقت که خواهد نماز دیگر کند و با اختیار همچنین نکند. و اول وقت نماز شام آن وقت است که آفتاب فرو شود و علامت آنکه آفتاب فرو شده باشد آن است که قرصه ٔ آفتاب فرو افتد و علامت آنکه قرصه ٔ آفتاب فرو افتاده است آن است که سرخی که در سوی مشرق بود بشود، و آخر وقتش آن وقت است که شفق فرو شود و شفق آن سرخی بود که در سوی مغرب بود و روانبود تأخیر کردن از اول وقت تا به آخر الا که عذری بود، و رخصت کرده اند مسافر را که تأخیر نماز شام کند تا ربعی از شب بشدن ، و وقت نماز خفتن از آن وقت درست که شفق فرو شود و آخرش تا ثلثی از شب بشود. و روانبود تأخیرش کردن تا آخر وقت الا از عذری را، چنانکه در پیش گفتیم . و روایتی کرده اند که وقت نماز خفتن تا نیمه شب هست و احتیاط آن است که ما بگفتیم در پیش . و روا بود نماز خفتن بکردن از پیش آنکه شفق فرو شود در سفر و عند آنکه عذرها بود و روا نبود به اختیار. و اول وقت نماز بامداد آن وقت است که فجر برآید و پهن شود در کنارهای آسمان ، و آن وقت وقت آن کس است که وی را عذری نبود و آن کس که وی را عذری بود از آن وقت در وقت اوست تا آفتاب برآمدن ، چون آفتاب برآید نماز فایت شد و وقت نافله ٔ نماز پیشین از عند زوال دربود تا آنکه سایه دو قدم شود چون دو قدم شده باشد ونوافل نکرده باشد ابتدا به فریضه بکند از نخست و نوافل را تأخیر کند پس اگر از نوافل یک رکعت یا دو رکعت کرده بود تمام بکند و قرائتش سبک بخواند پس فریضه بکند و همچنین بکند نوافل نماز دیگر از میان آنکه از فریضه ٔ نماز پیشین پرداخته باشد تا آنگه که سایه ٔ چهار قدم شود، چون چهار قدم شده باشد و هیچ نافله نکرده باشد ابتدا بفریضه بکند و نوافل را تأخیر کند پس اگر از نوافل چیزی کرده باشد باقی تمام کند و پس نماز دیگر بکند و نوافل نماز شام از پس فریضه ٔ شام بکند تا آنگه که شفق فرو شود، اگر شفق فرو شود و وی نافله نکرده باشد تأخیر نوافل کند تا از پس نماز خفتن بکند. و وقت دو رکعت نشسته پس از نماز خفتن است و اگر از آن بود که وی قضای نمازی دیگر کند این دو رکعت آنگه کند که از قضای نماز پرداخته بود و ختم نماز بدین دو رکعت بکند و وقت نماز شب از پس نیم شب بود تا فجر برآمدن و هر چند بفجر نزدیکتر بود فاضلتر بود پس اگر فجر برآید و از نماز شب هیچ نکرده باشد ابتدا بنماز بامداد بکند و نماز شب را تأخیر بکند و اگر ازآن بود که فجر برآمد و او نماز شب چهار رکعت کرده بود تمام بکند و قرائتش سبک بخواند، و پس نماز بامدادکند پس اگر بنماز شب پرداخته باشد و فجر بنزدیک رسیده باشد نماز سبک بکند و اقتصار بر الحمد تنها بکند و رکوع و سجود دراز نکند تا نماز بامدادش فایت نشود،و روا نبود نماز شب در اول شب بکردن الا مسافری را که ترسد از وی فایت شود یا برنائی را که به آخر شب منع کند از برخاستن رطوبتی که در سر او باشد. و این بعادت نکند و اگر نماز شب را در بامداد قضا کند فاضلتربود از آنکه در اول شب بکند. و وقت دو رکعت سنت نماز بامداد آن وقت است که از نماز شب بپردازد و اگر چه پیش از آن بود که فجر برآمده باشد و اگر فجر برآید و از نماز شب هیچ نکرده باشد روا بود وی را این دو رکعت کردن از آن وقت در که فجر برآمده باشد تا آنگه که سرخی برآمدن ، و چون سرخی برآمده باشد از سوی مشرق واجب باشد که نخست فریضه بکند. و هر که را نماز فریضه فایت شده باشد هر وقت که یادش آید نماز بکند اگر شب بود اگر روز مادام تا وقت فریضه ٔ حاضر تنگ نشده باشد که اگر تنگ شده باشد وقت فریضه ٔ حاضر نخست آن بکند پس آن نماز که فایت شده است وگر در نماز حاضر ایستد در اول وقت و بعضی کرده باشد و هنوز نپرداخته باشداز آن به نیت با نماز فایت شود، و چون از آن فارغ شود نماز حاضر بکند. اما دو رکعت احرام و دو رکعت طواف و نماز جنازه و نماز کسوف در هر وقت شاید کردن مادام تا وقت فریضه تنگ نشده باشد و اگر کسی را نمازهای نوافل فایت شده باشد قضایش بکند هر وقت که خواهد ازشب یا از روز مادام تا وقت فریضه نباشد یا نزدیک آفتاب برآمدن یا آفتاب فرو شدن که آن وقت مکروه است قضای نوافل کردن و نوافل کردن در این دو وقت . و روایتی آمده است که رواست در این دو وقت که ما ذکرش بکردیم نوافل کردن . و گر کسی بر این کار کند مخطی نباشد ولیکن احتیاط بر آن است که ما بگفتیم و مستحب است که آن نماز که در شب فایت شده باشد بروز قضا کند و آنچه بروز فایت شده باشد بشب قضا کند و گر کسی نماز فریضه بکند پیش از وقت بعمد یا به نسیان و پس بداند واجب باشد بر وی باز سر گرفتن نماز، و گر هنوز در نماز باشد و نپرداخته باشد از نماز که وقت نماز درآید روا بود آن نماز از وی و روا نبود هیچ کس را که در نماز شود الا پس از علم بوقت نماز درآمدن یا غالب ظنش بود که وقت درآمده است .
باب سوم در قبله شناختن : قبله شناختن واجب است از بهر آن را تا در نمازها روی فرا وی کنند و نزد آنکه ذبح کنند بهایم را روی فرا وی کنند و نزد آنکه مردم را مرگ بحاضر آید و چون دفن مردگان کنند روی شان فرا قبله کنند و روی فرا قبله کردن واجب است در همه نمازهای فریضه و سنت با تمکین که باشد و آنکه عذری نبود. و قبله کعبه است ، و کعبه قبله ٔ آن کس است که وی در مسجدالحرام بود و آن کس که از مسجدالحرام بیرون آمد قبله ٔ وی مسجد است چون در حرم باشد و چون از حرم بیرون شود فریضه آن بود که روی فرا حرم کند و قبله شناختن بمشاهده حاصل آید آن کس را که به وی نزدیک باشد. اما آن کس را که از وی دور بود وی را علم بدان حاصل آید بعلامتهائی که وی را است . و از علامات قبله یکی آن است که زوال آفتاب رانگه دارد که چون زوال ببود در حال روی فرا عین آفتاب کند چون برابر وی راست تابد بداند که وی روی فرا قبله کرده است و گر برآمدن وقت فجر بود فجر را بر دست چپ گیرد و روی فرا قبله کند، وگر بوقت آن بود که آفتاب فرو شود شفق را بر دست راست گیرد و گر شب بود جدی را بر سر دوش راست گیرد و این نشانهای آن کس است که وی روی فرا رکن عراقی کند از اهل عراق و خراسان و پارس و خوزستان ، و آنچه بدان پیوسته است . اما اهل یمن روی فرا رکن یمانی کنند، و اهل شام روی فرا رکن شامی کنند و اهل مغرب روی فرا رکن غربی کنند. و چون ازحرم دور شوند علامات ایشان جز از این علامات باشد و هر گه که مردم در بیابانی حاضر آیند و آسمان به ابر پوشیده باشد یا در خانه بازداشته باشند یا جایگاهی بود که بر قبله دلیلی نیابد و وقت نماز درآید، باید که یک نماز از چهار سو چهار بار بکند اگر مهلت دارد و تمکین پس اگر نتواند از آنکه ضرورتی بود یا خوفی بودیک نماز فرا هر سوی که خواهد کند و روا بود. و آن کس که روی فرا قبله کند از اهل عراق و مشرق بر وی باشد که اندکی بسوی چپ میل کند تا روی فرا حرم کرده بودکه بدین خبر آمده است از ائمه علیهم السلام و اگر کسی نماز کند فرا غیر قبله بعمد واجب باشد بر وی باز سر گرفتن نماز، پس اگر نسیان افتاده باشد یا شبهه پیش آمده باشد و پس پیدا شود که وی نماز نه فرا قبله کرده است و هنوز وقت مانده باشد واجب باشد بر وی باز سر گرفتن نماز، وگرنه وقت بشده باشد بر وی واجب نباشدبا سر گرفتن نماز، و روایتی کنند که چون نماز کنند و پشت بر قبله کرده باشند و پس بدانند و وقت نمانده باشد واجب باشد بر وی نماز با سر گرفتن ، و این احوطتر است و بر وی عمل است و باکی نبود مسافران را که نماز نافله کند بر سر اشتر و روی فرا کند هر جا که اشتر روی فرا کند که خدای تعالی گفته است «اینما تولوا فثم وجه اﷲ». (قرآن 115/2) و روایتی کرده اند از صادق علیه السلام که وی گفت این خاص است در نوافل در حاصل سفر و اما فریضه ها را لابد بود روی فرا قبله کردن به همه حالی .
باب چهارم در بانگ نماز و اقامت : بانگ نماز واقامت هر دو سنت است مؤکد در فریضه های و پنج نماز و نباید که ترک هر دو کند به اختیار و سخت تر تأکیدش در نماز بامداد و شام است و گر کسی اقتصار بر اقامت کند در همه نمازها روا بود وی را و گر اقامت را نیز ترک کند نمازش روا بود و بر وی واجب نباشد باز سر گرفتن نماز الا آن است که ترک افضل کرده باشد و اهمال سنتی و روانبود بانگ نماز و اقامت را که در نماز جماعت ترک کنند و گر ترک هر دو کنند جماعت نبود و اگر کسی بانگ نماز کند و اقامت تا تنها نماز کند و پس قومی بیایند و خواهند که نماز جماعت کنند بر وی نباشد بانگ نماز و اقامت با سر گرفتن هر دو بدان بانگ نماز و اقامت که رفته باشد در نماز جماعت باشند ۞ وگر جماعتی در مسجد شوند و آن امام که ایشان بدو اقتدا کنند در جماعت نماز کرده باشد و ایشان خواهند که جماعت کنند، بر ایشان نباشد بانگ نماز و اقامت کردن ، یکی از ایشان فرا پیش شود و جماعتی بکند بدیشان وگر کسی بانگ نماز و اقامت بعمد ترک کند و در نماز شود باید که بازگردد از نماز و بانگ نماز و اقامت بکند یا اقامت بکند مادام تا برکوع نشده باشد و پس نماز با سر گیرد وگر ترک هر دو کرده باشد از جهت آنکه فراموش کرده باشد و در نماز شده باشد نماز تمام کند و بر وی اعادت نیست و اگر کسی اقامت بگوید و در نماز شود و پس حدثی بکند که بدان حدث واجب آید بر وی نماز با سر گرفتن ، بر وی نباشد اقامت با سر گرفتن الاکه سخنی گفته باشد آنگه واجب باشد بر وی اقامت با سر گرفتن و گر کسی را نماز فایت شده باشد و خواهد که قضایش کند باید که قضایش همچنان کند که فایت شده باشد ببانگ نماز و اقامت یا به اقامت و بر زنان نیست بانگ نماز و اقامت بل شهادتین بگوید ببدل بانگ نماز وگر بانگ نماز و اقامت بکنند فاضلتر بود ایشان را ولیکن آواز برندارند بیشتر از آنکه ایشان شنوند و مردان را نشنوانند و بباید که بانگ نماز و اقامت نکند الا آن کسی که به دین وی واثق باشند وگر بانگ نماز کند کسی که به دین وی واثق نباشند از بهر خویش بانگ نماز واقامت بکند و اگر نماز کنی از پس کسی که بدو اقتدا کنی بر تو نبود بانگ نماز و نه اقامت و گرچه ببعض نماز رسیده باشی وگر نماز فایت شود از بهر خویشتن بانگ نماز و اقامت بکند و اگر در مسجد شوی و امام آن بودکه بدو اقتدا نکنی و ترسی که اگر ببانگ نماز و اقامت مشغول شوی نماز فایت شود روا بود آنکه ترا اقتصار کردن بر دو تکبیر و بر این قدر که بگویی «قد قامت الصلاة قد قامت الصلاة» پس در نماز شوی و روایت کرده اند که باید تو بگوئی آنچه وی ترکش کرده است از گفتار «حی علی خیرالعمل » و باکی نبود که کودکی که بالغ نباشدبانگ نماز و اقامت گوید و اگر مردان کنند فاضل تر بود و روا نبود بانگ نماز کردن پیش از وقت و اگر کسی بانگ نماز کند پیش ا ز وقت چون وقت درآید باز از سر گیرد و روا بود در نماز بامداد بانگ نماز پیش از وقت بگفتن خاصه الا آن است که مستحب است اعادتش کردن پس از آنکه فجر برآید و وقت نماز درآید و فاضلتر آن است که مردم بانگ نماز نکند الا که وی بر طهارت باشد بر همه حالی و باکی نبود که مردم بانگ نماز کند و راکب باشد یا میرود و نباید که اقامت کند الا که بر پای ایستاده باشد بر همه حالی و باکی نبود که بانگ نماز کندو رویش فرا قبله نبود الا آن است که چون شهادتین گوید روی فرا قبله کند و اقامت نکند الا که رویش فرا قبله باشد و باکی نبود که سخن گوید در حال بانگ نماز و روا نبود سخن گفتن در حال اقامت و چون امام بگفت «قدقامت الصلاة» حرام باشد سخن گفتن بر حاضران الا سخن گفتن چیزی بود که تعلق بنماز دارد از آنکه امام فراپیش دارد یا صف راست دارد و ترتیب واجب است در بانگ نماز و اقامت و اگر حرفی تقدیم کند بر حرفی بازآید و آنچه تأخیر کرده باشد تقدیمش کند و آنچه تقدیم کرده باشند تأخیرش کند و روا نبود تثویب کردن در بانگ نماز. پس اگر مؤذن خواهد که قومی را خبر دهد ببانگ نماز خویش روا بود که دو شهادتین بگوید و روا نبود گفتن «الصلاة خیر من النوم » در بانگ نماز و آن کس که گوید مبتدع باشد و روا نبود بانگ نماز کردن از بهر هیچ نافله و بانگ نماز و اقامت هر دو بوقت باید گفتن و اعراب پیدا نکند در هیچ دو و باید که بانگ نماز بترتیل بوده و اقامت نیز بگوید و باید که حرفها در بانگ نماز و اقامت فصیح بگوید خصوصاً در شهادتین بحرفها و مستحب است آن کس را که بانگ نماز و اقامت شنود که باخویشتن همچنان میگوید و باکی نبود که مردم بانگ نماز کند و کسی دیگر اقامت کند و مستحب است که از میان بانگ نماز و اقامت فصلی بکند بگامی که فرا پیش شود یا نشستی که فرو نشیند یا سجده ئی که بکند و فاضلتر آن است که سجده کند الا در نماز شام خاصه که آنجا سجده نکنند در میان بانگ نماز و اقامت و تمامتر بود که فصل کنند آنجا به یک گام یا نشستی سبک وگر در نماز پیشین بود روا بود که چون شش رکعت نوافل کنند بانگ نمازکند و پس دو رکعت دیگر بکند و پس اقامت کند و همچنین کند در نماز دیگر چون شش رکعت بکند از پسش بانگ نماز کند و پس دو رکعت دیگر بکند و پس اقامت کند و چون مردم در میان بانگ نماز و اقامت سجده کند در سجده بگوید «اللهم اجعل قلبی باراً و عملی ساراً و رزقی داراً واجعل لی عند قبر نبیک محمد (ص ) مستقراً و قراراً» و مستحب است که مرد آواز بردارد ببانگ نماز در سرای خویش که آن بیماری را ببرد و بانگ نماز و اقامت سی و پنج فصل است هژده فصل بانگ نماز است و هفده فصل اقامت مؤذن بگوید: الﷲاکبر، اﷲاکبر. چهار بار «اشهدان لا اله الا اﷲ، اشهد ان محمداً رسول اﷲ، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح ، حی علی خیرالعمل ، اﷲاکبر، لااله الااﷲ.» دو بار و اقامت هم چنین باشد. الا آن است که اقامت را در اولش دو بار باید گفتن اﷲ اکبر، اﷲاکبر و در آخرش اقتصار باید کرد بر یک بار لااله الااﷲ و بدل دو تکبیر که در اول بانگ نماز باشد اینجا در اقامت گوید «قد قامت الصلاة» پس از آنکه «حی علی خیرالعمل » بگفته باشد و این فصول که ما ذکرش کردیم در بانگ نمازو اقامت بر وی کار کرده اند و اختیار این کرده اند و روایتی کرده اند که سی و هفت فصل است . و در بعضی روایات دیگر آمده است که سی و هشت فصل است و در بعضی روایات 42 و اما آن کسی که سی و هفت روایت کرد در اول اقامت چهار تکبیر بگوید و باقی همچنان بگوید که ما بگفتیم و آن کس که روایت کرد سی و هشت فصل اضافت کند به این که ما بگفتیم یک بار دیگر لااله الااﷲ در آخر اقامت و آن کس که چهل و دو فصل روایت کرد درآخر بانگ نماز گوید چهار بار و در اول اقامت چهار بار و در آخرین همچنین چهار بار و دو بار لااله الااﷲ در آخر اقامت و گر کسی بر یکی از این روایات کار کند بزهکار نبود اما آنچه روایت کرده اند گفتن (اشهد) ان علیاً ولی اﷲو آل محمد خیرالبریه . این آن است که بر وی کار نباید کردن در بانگ نماز و اقامت و اگر کسی بر وی کار کند مخطی باشد و باکی نبود که مردم در حال استعجال در بانگ نماز و اقامت یا در حال ضرورت و سفر بر یک بار اقتصار کند و روا نبود به اختیار چنین کردن و چون شنوی که مؤذن از بانگ نمازش چیزی به کم کرد تو با خویشتن تمام کن فصلهای بانگ نماز.
باب پنجم در چگونگی نماز و بیان آنچه در نماز باید کردن از فریضه ها و سنتها: چون خواهی که در نماز شوی پس ازآنکه وقت در آمده باشد برخیز و روی فرا قبله کن با خشوع و خضوع و باید که بر طهارت باشی و پس دست ها بردار بتکبیر تا برابر رویت و از بالای گوش بمرو پس فرو هل بر رانهایت برابر زانوهایت و پس دیگر بردار دستهایت به تکبیر و همچنان کن که نخست کردی و پس سیم بردار و همچنان کن و چون سه تکبیر کرده باشی بگو «اللهم انت الملک الحق المبین لا اله الا انت سبحانک و بحمدک عملت سوء و ظلمت نفسی فاغفرلی ذنوبی انه لایغفر الذنوب الا انت ». پس دو تکبیر دیگر کن و بگو «لبیک و سعدیک و الخیر فی یدیک و الشر لیس الیک و المهدی من هدیت عبدک و ابن عبدک بین یدیک منک و بک و لک و الیک لا ملجاء ولا منجا و لا مفر منک الا الیک سبحانک و حنانیک سبحانک تبارکت و تعالیت سبحانک رب البیت الحرام » و پس یک تکبیر دیگر کن و بگو «رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریتی ربنا و تقبل دعائی ربنا اغفرلی و لوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب ». پس یک تکبیر دیگر بکن و بگوی «وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض علی ملة ابراهیم و دین محمد(ص ) و منهاج امیرالمؤمنین علی و الائمة الحق من ولده احد عشر حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی ﷲ رب العالمین لا شریک له و بذلک امرت و انا اول المسلمین ». اعوذباﷲ من الشیطان الرجیم . بسم اﷲ الرحمن الرحیم و پس الحمد ﷲ برخوان و اگر بگویی «وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض علی ملة ابراهیم و دین محمد و منهاج علی حنیفاً مسلماً تا آخر» سخن فاضلتر بود و این هفت تکبیر از وی یک تکبیر فریضه است و روا نبود ترکش کردن و دیگر سنت است و عبادت و دست برداشتن با هر تکبیر سنت است و فضیلت در نماز و اگر مردم دست برندارد بتکبیر نمازش باطل نشود و پایهایت نزدیک یکدیگر بنه و ازمیان هر دو مقدار سه انگشت فراخ باز گرفته بکن تا به وجبی و انگشتان هر دو پایت فرا قبله کن و باید که نگریستن تو در حال قیام بجایگاه سجود بود و از دست چپ و راست منگر که نقصان بود در نماز و باز پس نگریستن نماز را باطل کند و واجب آید بر تو با سر گرفتن نماز و بر تو است که چون روی بنماز کنی به دست بازی نکنی و نه به ریش و نه به سر و نه انگشتان شکستن و با خویشتن سخن نگوئی و دهان دره برنیاری و برنهزه ۞ و چیزی به در دهان باز نگیری که کردن این چیزها نقصان بود در نماز اگر چه نماز را تباه نکند و چون از قرائت بپرداخته باشی دستها بتکبیربرداری از بهر رکوع چون تکبیر بکرده باشی و از تکبیر بپرداخته باشی به رکوع شوی و هر دو کف دست بر زانوها نه چنانکه کفهای دست پر شوند و زانوها در کف گیر انگشتها گشاده و زانوهایت باز پس شکن و پشت راست بکن و گردن کشیده دار و چشمهایت بر هم نه وگر نکنی باید که نگرستن تو در میان هر دو پایت بود پس تسبیح کن چون از تسبیح بپردازی سر از رکوع باز کن و چون با قیام شده باشی ساکن باش و بگوی : سمعاﷲ لمن حمده الحمداﷲ رب العالمین اهل الکبریاء و العظمة و الجود و الجبروت . و پس دستها بتکبیر بردار و تکبیر بکن چون از تکبیر بپرداخته باشی خویشتن را فرا سجود هل و از نخست دستها بر زمین بر و نباید که نخست زانوها بر زمین بری الا در حال ضرورت و چون بسجود شوی هر دو دست انگشتان بهم باز گرفته و بر زمین نه در پیش زانوها در برابر رویت و سجود باید که بر هفت عضو بود پیشانی و دو کف دست و زانو و دو سر انگشتان مهین از هر دو پای که فریضه است و بینی بر زمین نهادن سنت است و باید که در حال سجود از یکدیگر برداشته باشی اندام ها و هیچ چیز از پهلویت بر هیچ چیز ننهاده باشی و بازویت بر زمین ننهی و بر رانهایت ننهی و شکمت بر بازوها ۞ بازننهی و رانها بساقها بازننهی بل چنان باید که معلق باشی و هیچ چیز از تو بر چیزی ننهاده باشد و پس تسبیح سجود بکنی چون از تسبیح فارغ شوی سر از سجود برداری و بازنشینی چون راست شده باشی بگوی اﷲاکبر و باید که نشستن تو بر ران چپ بود و پشت پای راست بر کف پای چپ بود و بگوئی : استغفراﷲ ربی و أتوب الیه و باکی نبود که مربع نشینی یا در میان دوسجده بر سر پای بنشینی و در حال تشهد روا نبود پس به دوم رکعت برخیزی و دوم رکعت همچنان بکنی که ما وصفش بکردیم الا آن است که در وی قنوت بکنی پس از آنکه از قرائت بپرداخته باشی و دستها بتکبیر برداری و بگوئی «رب اغفر و ارحم وتجاوز عما تعلم انک انت الاعزّ الاجل الاکرم » و این کمتر چیزی است که در دعای قنوت بخواند و گر بر این زیادت کند از دعا فاضلتر بود و روا بود در قنوت اقتصار کردن بر سه تسبیح و چون از دوم رکعت بپرداخته باشد بتشهد بنشیند و اگر نماز دو رکعت بود چون از تشهد بپردازد سلام باز دهد و اگر سه رکعت بود یا چهار به سیم رکعت برخیزد و بگوید «بحول اﷲ و قوته اقوم و اقعد» و همچنین گوید چون از رکعت دوم برخیزد و نماز تمام بکند بر این وصف که ما بکردیم و سلام باز دهد و اگر تنها باشد یک بار سلام بگوید در برابرقبله و بدنبال چشم اشارت بکند با دست راست اگر امام باشد همچنین کند الا آن است که چون امام باشد به رویش اشارت ها دست راست کند و اگر پس نماز باشد سلام به دست راست بگوید و از دست چپ یکی دیگر و اگر بدست چپ مردی بود پس اگر هیچکس نبود روا بود یک بار سلام دادن و چون از نماز پرداخته باشد تعقیب نماز بکند و ما تعقیب را پیدا کنیم در بابی مفرد ان شأاﷲ و روا نبود تکفیر در نماز یعنی دست بر هم نهادن و هر که تکفیر کند در نماز به اختیار وی را نماز نباشد و اگر بهر خوفی کند باکی نبود و مستحب است روی فرا نماز کردن بهفت تکبیر چنانکه از پیش بگفتیم در هفت جایگاه در اول هر فریضه و در اول رکعتی از دو رکعت احرام و در اول رکعتی از دو رکعت زوال و در اول رکعتی از وتیره و در اول رکعتی از نماز شب و در اول رکعتی از وتر و در اول رکعتی از نوافل مغرب و اگر کسی نکند و اختصار بر یک تکبیر احرام بکند و پس ابتدا بقرائت بکند روا بود و زن نماز همچنان کند که مرد الا آن است که زن دو پای بهم باز نهد در حال قیام و از یکدیگر باز نگشاید و دستها بر سینه گیرد و چون برکوع شود دستها از بالای زانو برنهد تا بسیاری چفسیده نباشد که عجیزه ٔ وی برداشته شود و چون بنشیند بر هر دو سرین نشیند همچنانکه مرد و چون بسجده رود از نخست فرو نشیند و پس بسجده شود و بر زمین پهن باز شود و چون به تشهد بنشیند رانها بهم باز نهد و زانوها از زمین بردارد و چون بر پای خیزد در روی نیفتد تا عجیزه ٔ وی برداشته نشود و باکی نبود که مردم دعا کنند در نماز در حال قنوت و جز قنوت بدان چه وی را باید از حاجتهای دنیاوی و آخرتی ازآنچه خدای تعالی بمباح کرده است وی را و اگر دعا به تازی نداند روا بود که بزبان خویش دعا کند به هر زبان که باشد و باکی نبود مرد را که بگرید در نماز یا گریه فراز آورد از ترس خدای تعالی و از ترس عقابش و روا نبود که از مصائب دنیا بگرید و چون در نماز عطسه ٔ وی فرود آید بگوید الحمدﷲ رب العالمین و چون بر وی سلام کنند و وی در نماز بود باکی نبود که مثل آن در جواب رد کند و بگوید السلام علیکم و نگوید علیکم السلام و کودک را بفرماید نماز کردن چون شش ساله بود از بهر ادب را و بدان بگیرند چون نه ساله شود از بهر فضیلت وسنت را و الزام کند چون بحد کمال رسد از بهر فرض و وجوب را و باکی نبود که کودک را با مردان نماز جماعت کند ولیکن در صف اول تمکینش نکنند و مکروه بود که باد فرا جایگاه سجود کنند در نماز پس اگر کند وی را بزه نباشد ۞ و باکی نباشد که مردم رکعات نماز به انگشت بشمارد یا بچیزی که با وی بود از سنگ خرد یا استخوان میوه یا آنچه مانند آن بود و باکی نبود که مردم نماز کنند و در دهن وی چیزی بود از مهرک ۞ یا مروارید مادام که وی را از قرآن خواندن مشغول بنکند یا از نماز که اگر مشغولش بکند روا نبود نماز کردن با وی .
در قرائت در نماز و احکامش و رکوع و سجود و آنچه گویند در هر دو و تشهد: قرآن خواندن واجب است در نماز هر کس که ترکش کند متعمداً وی را نماز نباشد و اگر نسیانش افتد پس یادش آید پیش از رکوع واجب باشد بر وی که قرآن بخواند و اگر پس ازرکوع یادش آید در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد وکمتر چیزی که از قرآن خواندن وی را روا باشد در فرایض الحمد است یک بار با یک سوره ٔ دیگر با وی با حال اختیار و روا نبود زیادت کردن بر آن و نه نقصان کردن از وی و هر کسی که نماز کند به الحمد تهی بعمداً بی عذری نمازش روا بود و بر وی واجب نباشد با سر گرفتن الا آنکه ترک افضل کرده باشد و روا نبود اقتصار کردن بر کمتر از الحمد در هیچ حالی از احوال و هر کس که الحمد نداند یا بعضی داند بدانچه داند نماز می کند نمازش روا بود ولیکن واجب باشد بر وی که الحمد بتمامی بیاموزد تا بدان نماز کند و چون ممکنش نباشد بر وی چیزی نباشد و اگر کسی جز الحمد نداند باکی نبود وی رااقتصار کردن بر الحمد و واجب نباشد بر وی زیادت بر الحمد بیاموختن و نمازش تمام بود و قرآن خواندن لال وشهادت بگفتنش اشارتی بود به دست با اعتقاد به دل و روا نبود با الحمد دو سوره بخواندن در فرایض اگر کسی چنین کند متعمداً نمازش باطل بود و گر نسیانش افتاده باشد بر وی چیزی نبود و همچنین روا نبود اقتصار کردن بر بعضی سورت و وی تمامی آن سوره داند که اگر اقتصار کند بر بعضی و وی همه سورت را بتواند خواندن نمازش ناقص بود اگر چه واجب نباشد بر وی با سر گرفتن اما در دو رکعت بازپسین از فریضه ها اقتصار کند بر الحمد تنها یا سه بار بگوید سبحان اﷲ و الحمداﷲ و لا اله الااﷲ و اﷲ اکبر هر کدام که خواهد بکند که مخیر است درآن اما نماز نافله را باکی نبود که اقتصار کند بر الحمد تنها ولیکن فاضلتر آن بود که سورتی دیگر با وی اضافت کند و باکی نبود که در نوافل بیشتر از یک سوره بخواند همچنین اگر کمتر از یک سوره برخواند یا اقتصار کند بر یک آیه و خواندن بسم اﷲ الرحمن الرحیم واجب است در همه نمازها پیش از الحمد و پس از الحمد چون سورتی دیگر خواهد خواند و مستحب است بسم اﷲ الرحمن الرحیم به آواز بلند گفتن در همه نمازها اگر چه نمازآن بود که در وی قرائت بلند نباید خواندن و گر چندان بخواند که وی شنود روا بود ولیکن فاضلتر آن است که ما بگفتیم و هر کس که بسم اﷲ را در نماز ترک کند متعمداً پیش از الحمد یا پیش از سوره وی را نماز نباشدو واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و گر در حال تقیه بود و روا بود که چندانی گوید که وی شنود و گر چه نماز از آن بود که قرائتش بلند خواند و اگر از آن بود که باقی از سورتی بر وی مانده باشد و خواهد که درنافله با الحمد بخواند واجب نباشد بر وی گفتن بسم اﷲ بلکه ابتدا بکند از آن جایگاه که خواهد خواندن و روا نبود آمین گفتن از پس الحمد که اگر کسی متعمداً گوید نمازش باطل شود و مستحب است میان الحمد و سورتی که خواهد خواندن فصلی بکردن بسکته ای و همچنین فصل کند میان سوره و تکبیر رکوع و باید که قرآن بترتیب بخوانند و حروف بجایگاه خویش بنهند پس اگر راست نشود وی را از آنکه علم وی نباشد و ممکنش بود بیاموزد بر استقامت واجب باشد بر وی بیاموختن پس اگر دشخوار شود بر وی بیاموختن آنچنانکه داند بخواند وگر کسی در فریضه سورتی بخواند از پس الحمد و خواهد که با سورتی دیگر شود روا بود وی را مادام تا از نیمه ٔ سوره بگذشته نبود الا سوره ٔ الاخلاص و سوره ٔ الکافرون که این هر دو سوره را از وی انتقال نشاید کردن الا در نماز پیشین روز آدینه که باکی نبود انتقال کردن از این هر دو سوره و با سورة الجمعه و سورة المنافقون شدن و مردم در فریضه هر سوره ای که بخواهد و بخواند الا عزایم چهار که در فرایض بنخواند بر هیچ حالی و چون خواهد که سورةالفیل در فریضه بخواند که سوره ٔ لایلاف با وی بخواند از بهر آنکه هر دو یک سوره اند و همچنین والضحی و الم نشرح و فاضلترین چیزی که مردم در فریضه بخوانند از پس الحمد، انا انزلناه و قل هواﷲ احد و قل یا ایها الکافرون است و مردم مخیر است در هر سورتی که جز از این است و روا نبود که سورتهای دراز خوانند در فریضه چنانکه بخواندن آن مشغول شود نمازش فایت شود بل سورتها بخواند میانه و کوتاه ومستحب است که در نماز پیشین و دیگر و شام مثل سوره ٔ القدر بخواند و اذا جاء نصراﷲ و الهکم و اذا زلزلت و در نماز خفتن مانند سوره ٔالطلاق و سوره ٔ الاعلی و اذا السماءُ انفطرت خواند و در نماز بامداد مانند سوره ٔ المزمل و المدثر و هل اتی علی الانسان و عم یتسائلون و مانند آن سورتهای خواند و این همه ندب است و استحباب و اگر اقتصار بر الحمد و قل هو اﷲ بکند در همه نمازها روا بود وی را آن ومستحب است که در نماز بامداد روز پنجشنبه و دوشنبه هل اتی علی الانسان خوانند و همچنین مستحب است که شب آدینه در نماز شام و خفتن سوره ٔ الجمعه و سوره ٔ الاعلی خواند و در نماز بامداد روز آدینه سوره ٔ الجمعه و قل هو اﷲ خواند و در نماز پیشین و دیگر، روز آدینه سوره ٔ الجمعه و المنافقون خواند اما قرائت در نوافل از هر کجا که خواهد بخواند چندانکه خواهد و روا بود عزایم خواندن در وی و اگر بخواند از عزایم چیزی او بموضع سجود رسد باید که بسجده شود پس سر از سجده بردارد و بگوید اﷲ اکبر و بر پای خیزد و سوره تمام بکند اگر خواهد و اگر سجده در آخر سوره بود و نخواهد که سورتی دیگر خواند از سجود بر پای خیزد و الحمد بخواند پس برکوع شود و مستحب است که در نوافل روز سورتهای کوتاه خواند و اقتصار کردن بر سورةالاخلاص فاضلتر بود ومستحب است قل یا ایها الکافرون خواندن در هفت جایگاه در اول رکعتی از دو رکعت زوال و در اول رکعتی از نوافل مغرب و اول رکعتی از نماز شب و در اول رکعتی ازدو رکعت فجر و در اول رکعتی از دو رکعت بامداد چون روشن شده باشد و در دو رکعت طواف و در دو رکعت احرام و روایت کرده اند که در این جایگاهها در رکعت اول قل هو اﷲ احد بخواند و در دوم قل یا ایها الکافرون و اگر کسی بر این روایت کار کند باکی نبود و مستحب است که مردم در دو رکعت نخستین از نماز شب در هر رکعتی سی بار قل هو اﷲ احد بخواند و در باقی نماز شب مستحب است که سورتهای دراز خواند چون سورة الانعام و الکهف و الانبیاء و حوامیم و آنچه مانند این باشد هر گه که وقت فراخ دارد پس اگر نزدیک بود بفجر نماز سبک بکند و باید که قرائت به آواز بلند بخواند و در نماز شام و خفتن و بامداد اگر متعمداً بلند نخواند واجب باشد بر وی نماز با سر گرفتن و در پیشین و دیگر نهفته بخواند و اگر جهر کند در پیشین و دیگر متعمداً واجب باشد بر وی اعادت نماز کردن و اگر جهر کند در آن نماز که واجب باشد در سر خواندن یا در سر خواندن نمازی که واجب باشد جهر کردن ناسیاً بر وی چیزی نبود و چون به آواز خواند آواز بلند برندارد بلکه در میانه خواند و چون نهفته خواند چنان نهفته نخواند که وی نیز نشنود و مستحب است به آواز خواندن قرائت در نوافل نماز شب و اگر نکند بر وی چیزی نباشد و اگر بلند خواند در نوافل روز باکی نبود ولیکن فاضلتر آن است که در نوافل روز نهفته خواندن و بر زن نیست که قرائت به آواز خواند در هیچ نماز. و امام باید قرائت پسنمازان را بشنواند مادام تا آواز وی بحدی بلند نشود پس اگر محتاج بود بدان لازمش نیاید بلکه قرائتی میانه بخواند و مستحب است امام را همچنین که آن کس در پس وی باشد شهادتین بشنواند در حال تشهد و بر آن کس که از پس وی است نیست که وی را بشنواند و نباید که بر دهن مردم دهن بندی بود در حال قرآن خواندن پس اگر بود بر وی بود که دور باز کند اگر منع کند از قرائت پس اگر منع نکند باکی نبود ولیکن فاضلتر آن است که ما بگفتیم و هرگه که امام را در قرائت غلطی افتد آن کس که از پس وی بود رد کند با وی و چون آن کس را که نماز می کند خواهد که فرا پیشتر شود در نماز از قرائت باز ایستد و فرا پیش شود و چون بجایگه رسیده باشد با سر قرائت شود و باکی نبود که مردم در نماز قرآن از مصحف برخواند هر گه که از بر نداند و رکوع فریضه است در هر رکعتی از نماز و اگر کسی نماز کند و رکوع نکند متعمداً وی را نماز نباشد و اگر ناسیاً ترکش کند از پس این احکام آن بگوئیم ان شأاﷲ و باید در حال رکوع بر آن صفت بود که ما وصفش بکردیم و تسبیح در رکوع فریضه است و هر کس که ترک کند متعمداً وی را نماز نبود و اگر ناسیاً ترکش کند پیدا بکنیم از پس این و کمتر چیزی از تسبیح در رکوع که جایز بود آن است که بگوید سبحان ربی العظیم و بحمده و فاضلتر آن است که سه بار بگوید و اگر پنج بار یا هفت بار بگوید فاضلتر بود و اگر سه بار بگوید سبحان اﷲ هم روا بود و اگر بدل تسبیح بگوید لا اله الا اﷲ و اﷲ اکبر روا بود و مستحب است که در رکوع بگوید «اللهم لک رکعت و لک خشعت و بک آمنت و لک اسلمت و علیک توکلت انت ربی خشع لک سمعی و بصری و شعری وبشری و مخی و عصبی و عظامی و ما اقلته قدمای غیر مستنکف و لا مستکبر و لا مستحسر سبحان ربی العظیم و بحمده ». سه بار یا پنج بار یا هفت بار پس اگر نگوید و اقتصار کند بر یک تسبیح بر وی چیزی نبود و مکروه است که مردم رکوع کنند و دست در زیر جامه بود بل مستحب است که دست بیرون بود یا در آستین بود پس اگر نکند نمازش را خلل نیارد و چون سر از رکوع بردارد بگوید: سمعاﷲ لمن حمده ، الحمدللّه رب العالمین اهل السجود و الجبروت و الکبریاء و العظمة. و آواز بردارد اگر امام بود و اگر پس نماز بود نرم بگوید و پس دستها برداردبتکبیر از بهر سجود چون تکبیر کرده باشد خویشتن را بخود بگذارد و فرو افکند خویشتن را همچنانکه اشتری میان ریگ فرو خسپد و باید که سجود بر هفت استخوان بودچنانکه در پیش بگفتیم و سجود فریضه است و در هر رکعتی دو سجده اگر کسی ترک کند هر دو سجده را یا یکی رامتعمداً وی را نماز نبود و گر ناسیاً ترک کند حکمش بگوئیم و تسبیح در سجود نیز فریضه است اگر کسی ترک کند متعمداً وی را نماز نبود و اگر ناسیاً ترک کند حکمش بگوئیم و کمتر چیزی از تسبیح در سجود که از آن کمتر روا نبود آن است که بگوید سبحان ربی الاعلی و بحمده و سنت آن است که سه بار بگوید و فاضلتر آن است که هفت بار بگوید و مستحب است که در سجود بگوید «اللهم لک سجدت و بک آمنت و لک اسلمت و علیک توکلت و انت ربی سجد وجهی للذی خلقه و صوّره و شق سمعه و بصره تبارک اﷲ احسن الخالقین ، سبحان ربی الاعلی و بحمده » یک بار یا سه بار یا پنج بار یا هفت بار و جایگاه سجده ازآنجاکه موی سر است تا پیشانی هر آنجا که از وی بر زمین افتد روا بود و اگر بر پیشانی دملی بود یا جراحتی و سجود نمیتوان کردن باکی نبود که بر پهلوهای پیشانی سجده کند پس اگر نتواند، سجده کند بر زنخدان و روا بود وی را آن سجود و اگر جایگاه دمل را چاله بکند و دمل را در وی نهد باکی نبود و روا نبود که پیشانی خود را ممکن نکند از زمین در حال سجود به اختیار و مستحب است که جایگاه سجود و جایگاه پای راست بود و نباید که بلندتر بود از آن پس اگر بلندتر بود بمقدار یک خشت باکی نبود و روا نبود که بیشتر از آن بود و باکی نبود و روا نبود که مردم دعا کند از بهر دین و دنیا در حال رکوع و سجود در همه احوال نماز و تشهد فریضه است در نماز اگر کسی ترک کند متعمداً وی را نماز نبود و اگر ناسیاً ترک کند پیدا بکنیم حکمش از پس این ان شأاﷲ و فرقی نیست میان تشهد اول و دوم در وجوب و فریضه ٔ هر دو و کمتر چیزی که مردم را روا بود دو شهادت است و صلوات بر محمد و آلش و اگر زیادت کند بر آن فاضل تر بود و مستحب است که مردم در تشهد اول بگوید: «بسم اﷲ و باﷲ و الحمدﷲ و الاسماء الحسنی کلها ﷲ اشهد ان لا اله الااﷲ وحده لا شریک له و اشهد ان ّ محمداًعبده و رسوله ارسله بالحق بشیراً و نذیراً بین یدی الساعة ۞ (اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته فی امته و ارفع درجته » و اگر هم این را در دیگر تشهد و همه ٔ نمازهای دیگر بگوید باکی نبود جز آنکه مستحب است که در تشهد آخرین گوید «بسم اﷲ و باﷲ و الحمدﷲ و الاسماء الحسنی کلها ﷲ اشهد ان لااله الاّاﷲ وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون التحیات ﷲ و الصّلوات الطیبات الطاهرات الزاکیات الناعمات العادیات المبارکات ﷲ ما طاب و طهر و زکی و خلص و نمی و ما خبث فلغیر اﷲاشهد ان لااله الااﷲ وحده لا شریک له و اشهد اَن َّ محمداً عبده و رسوله ارسله بالحق بشیراً و نذیراً بین یدی الساعة و اشهد ان الجنة حق و ان النار حق و ان الساعة آتیه لاریب فیها و ان اﷲ یبعث من فی القبور) اللهم صل علی محمد و آل محمد و بارک علی محمد وآل محمد و ارحم محمداً و آل محمد کافضل ما صلیت و بارکت و ترحمت و تحننت علی ابراهیم و آل ابراهیم فی العالمین انک حمید مجید السلام علیک ایها النبی و رحمةاﷲ و برکاته السلام علی جمیع انبیأاﷲ و ملائکته و رسله السلام علی الائمة الهادین المهدیین السلام علینا و علی عباداﷲ الصالحین » پس سلام باز دهد چنانکه در پیش بگفتیم .
در فرایض نماز و سنتهایش و هر کس که چیزی ترک کند از وی متعمداً یا ناسیاً:..... هر آن کس که طهارت ترک کند متعمداً و نماز کند واجب باشد بر وی نماز با سر گرفتن وگر ترک طهارت ناسیاً کرده باشد و پس یادش آید پس از آنکه نماز کرده باشد واجب بود بر وی نماز با سر گرفتن و گر یادش نیاید بر وی چیزی نباشد و نماز روا باشد وگر کسی نماز کند پیش از آنکه وقت درآمده باشد متعمداً واجب باشد بروی نماز با سر گرفتن و گر ناسیاً شده باشد و پس یادش آید پس از آنکه وقت درآمده باشد و وی در چیزی باشداز نماز واجب نباشد بر وی با سر گرفتن نماز ۞ و گر ناسیاً بود پس روشن شود وی را آن اگر وقت مانده باشد واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر وقت بشده باشد بر وی چیزی نباشد وگر کسی نماز کند بی آنکه بانگ نماز و اقامت کند متعمداً نماز وی ناقص بود اگر چه واجب نباشد بر وی با سر گرفتنش و نیت کردن واجب است در نماز اگر کسی نماز کند بی نیت وی را نماز نبود و واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر کسی در نمازی شود و وقت آن نماز حاضر آمده باشد به نیت آن نماز پس یادش آید که بر وی نماز دیگری هست و این نماز حاضر را وقت تنگ نشده باشد باید که بدین نیت با نماز فایت شود و پس از آن نماز حاضر بکندو تکبیر افتتاح فریضه است ۞. (اگر ترک کند متعمداً واجب بود با سر گرفتن و اگربفراموشی بود نیز با سر گرفتن نماز واجب بود چه اگرپیش از رکوع یادش آید و چه اگر پس از رکوع و اگر فرا یادش نیاید بر او چیزی نبود). و اگر ترک قرائت کندمتعمداً واجب باشد بر وی اعادت کردن و اگر ترک کند قرائت آنچه زیادت بر الحمد بود در فرایض نماز وی ناقص بود و بر وی نباشد با سر گرفتن و اگر بسهو ترک کرده باشد و یادش نیاید تا به رکوع شود چیزی بر وی نباشد چه اگر یادش آید و چه اگر یادش نیاید و رکوع واجب است در هر رکعتی اگر کسی ترکش کند متعمداً واجب باشدبر وی با سر گرفتن نماز وگر بسهو کرده باشد و در حال سجودش یاد آید واجب باشد بر وی نیز با سر گرفتن نماز پس اگر یادش نیاید تا آنکه رکعتی دیگر نماز بکند و در سیم رکعت شود و پس یادش آید باید که رکعت نخستین فرو اندازد و بنا کند چنانکه پندارد که وی دو رکعت نماز کرده است همچنین است چون ترک رکوع کرده باشد در دوم رکعت ۞ . (و وی را در سیم یادش آید دوم رکعت فرو اندازد و سیم رکعت با دوم رکعت کند). و نماز تمام بکند پس اگر یادش نیاید اصلاً در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد و تسبیح در رکوع فریضه است اگر کسی متعمداً ترکش کند وی را نماز نبود و اگر ناسیاً ترک کرده باشد چه اگر یادش آید پس ازآن چه اگر یادش نیاید بر وی چیزی نباشد و سجود فریضه است در هر رکعتی دو بار اگر کسی ترک کند هر دو را یا یکی را از دوگانه بعمداً واجب باشد بر وی نماز باسر گرفتن وگر یکی از دوگانه ترک کرده باشد ناسیاً وپس یادش آید پس از آنکه بنشسته باشد یا برخاسته باشد پیش از رکوع باز جای شود و سجده ٔ دیگر بکند چون ازوی بپرداخته باشد برخیزد و با سر نماز شود و قرائت با سر گیرد یا تسبیح اگر نماز از آن بود که در وی تسبیح کنند و اگر یادش نیاید تا برکوع شود در نماز بگذرد و پس قضای آن یک سجده کند و پس از آنکه سلام بازدهد و بر وی باشد که دو سجده سهو بکند و تسبیح در سجودواجب است همچنین اگر کسی متعمداً ترکش کند واجب باشد بر وی باز سر گرفتن نماز وگر ناسیاً ترکش کند بر وی چیزی نباشد وگر کسی پیشانی خویش ممکن نکند از زمین در حال سجود متعمداً وی را نماز نبود پس اگر نسیان افتاده باشد بر وی چیزی نبود و تشهد در نماز فریضه است و کمتر چیزی که در تشهد واجب است دو شهادت است وگر کسی ترک کند هر دو را متعمداً واجب باشد نماز با سر گرفتن پس اگر ناسیاً ترک کرده بود قضای هر دو بکندو بر وی واجب نباشد اعاده ٔ نماز کردن و همچنین صلوات بر پیغمبر و آلش فریضه است هر آن کسی که ترکش کند متعمداً واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و اگر ناسیاً ترک کرده باشد پس از آنکه سلام بازدهد قضایش بکندو بر وی چیزی نباشد و سلام باز دادن سنت است و فرض نیست اگر کسی ترک سلام کند متعمداً فضیلتی ضایع کرده باشد و نمازش باطل نشود وگر کسی ناسیاً ترک کند سلام را نماز وی تمام بود و هفت تکبیر با دیگر تکبیرها جز تکبیر افتتاح همه سنت است و همچنین دست برداشتن با هر تکبیری سنت است اگر کسی ترک کند متعمداً یا ناسیاًباطل نشود نمازش وگر کسی بلند خواندن در آن نماز که بلند باید خواندن ترک کند یا بلند بخواند در آن نماز که نهفته باید خواندن متعمداً واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر ناسیاً کند بر وی چیزی نباشد و قنوت در همه نمازها سنت است و در فریضه ها مؤکدتر است و از فریضه ها در آن نماز که به آواز بلند خوانند مؤکدتر است اگر کسی ترک کند متعمداً ترک سنتی کرده باشد وگر ناسیاً ترکش کند و پس در رکوع یادش آید پس از رکوع مستحب باشد قضا بکردن وگر یادش نیاید از پس آنکه در رکعت سیم شده باشد در نماز بگذرد و پس از آنکه از نماز بپردازد قضایش بکند و تعقیب از پس فرایض و نوافل سنت است اگر کسی بکند وی را بدان مزد باشد وگر نکند بر وی چیزی نباشد.
در سهو در نماز واحکامش و آنچه واجب شود از وی با سر گرفتن نماز: هرآن کسی که در رکعت نخستین هر فریضه به شک افتد و نداند که وی یک رکعت کرده است یا دو واجب آید بر وی باسر گرفتن نماز و همچنین هر کسی که در نماز بامداد به شک افتد یا در نماز شام و نداند که چند رکعت کرده است واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر کسی یک رکعت نماز بامداد بکند و بنشیند و تشهد بخواند و سلام بازدهد پس یادش آید که یک رکعت کرده است باید که یک رکعت دیگر با آن پیوندد و مادام تا سخنی نگفته باشد یا از قبله برنگردیده باشد یا حدثی نکرده باشد که نماز را بشکافد که اگر چیزی از این بکند واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و حکم در نماز شام همچنین است که اگر در تشهد نخستین سلام بازدهد پس یادش آید برخیزد و یک رکعت دیگر با آن مضاف کند و پس دو سجده بکند و اگر به شک افتد در نماز چهار رکعت و نداند که دو کرده است یا چهار و غالب ظنش بود یکی از این دوگانه بنابر غالب ظن کند و بر وی چیزی نباشد پس اگر ظن وی در هر دو راست بود بنابر (چهار کند و سلام بازدهد و برخیزد و دو رکعت با آن مضاف کند و در هر رکعتی الحمد تنها بخواند پس اگر نماز چهار رکعت کرده باشد این دو رکعت نافله باشد و اگر نماز دو رکعت کرده باشد این دورکعت تمامی نماز بود وگر به شک افتد و نداند که نماز سه کرده یا چهار و ظن وی در هر دو راست بود بنابر چهار کند و سلام بازدهد و پس برخیزد و یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته بکند اگر نماز چهار رکعت کرده باشد این هر دو نماز نافله ٔ او شود و اگر سه رکعت کرده باشد تمامی نماز او بوده و اگر به شک افتد و نداند که دو رکعت کرده است یا سه و ظن وی در هر دو راست بود بنابر) سه کند و برخیزد یک رکعت دیگر بکند و اگر کسی به شک افتد و نداند که (دو رکعت کرده است یا سه یا چهار و ظن های او راست بود بنابر چهار کند و سلام باز دهد پس برخیزد و دو رکعت نماز ایستاده و دو رکعت نشسته کند پس اگر چهار رکعت خوانده باشد این هر دو نماز نافله باشد و اگر دو رکعت کرده بود این دو رکعت ایستاده تمام نماز بود و دو رکعت ایستاده نافله ٔ او شود وگر سه رکعت کرده باشد دو رکعت نشسته تمام نماز او بود و دو رکعت ایستاده نافله ٔ وی باشد) و اگر کسی به شک افتد و نداند که یک رکعت کرده است یا سه یا چهار واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز از بهر آنکه دورکعت نخستین وی را درست نیست و اگر به شک افتد و نداند که نماز چهار کرده یا پنج و ظن وی در هر دو راست بود تشهد بخواند و سلام بازدهد و دو سجده ٔ سهو بکند که هر دو بر رغم دیو باشد پس اگر یادش آید پس از آنکه وی نماز پنج کرده است نماز با سر گیرد وگر کسی به شک افتد در تکبیر نخستین و نداند که تکبیر کرد یا نه باید که تکبیر کند و در نماز بگذرد وگر کسی به شک افتد در قرائت و نداند که قرآن خوانده یا نخوانده پیش از رکوع باید که قرآن بخواند پس برکوع شود و اگر (سوره بخواند و پس یادش آید که وی الحمد نخوانده است بازگردد و الحمد خواند و پس قرائت کند و با رکوع شود و اگر) در رکوع یادش آید که وی الحمد خوانده بود بر وی چیزی نباشد و اگر به شک افتد در قرائت از پی رکوع در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد و اگر کسی در رکوع یا در سجود به شک افتد در دو رکعت نخستین نماز با سر گیرد وگر شک وی در سیم رکعت بود یا در چهارم و وی بر پای ایستاده بود باید که برکوع شود وگر در حال رکوع یادش آید که رکوع کرده است خویشتن را فرا سجده هلد بی آنکه سر بردارد از رکوع پس اگر یادش آید پس از آنکه سر از رکوع برداشته بود که وی آن رکوع کرده است نماز با سر گیرد وگر به شک افتد در حال سجود در رکوع در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد وگر به شک افتد در تسبیح رکوع پس از آنکه سر برداشته بود از رکوع درنماز بگذرد وگر به شک افتد در سجده و وی نشسته باشدیا برخاسته باشد و هنوز برکوع نشده باشد باز جای شود دو سجده بکند پس اگر یادش آید که وی آن دو سجده کرده بود نماز با سر گیرد وگر به شک افتد پس از آنکه برکوع شده بود در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد وگر در یکی سجده به شک افتد و وی نشسته باشد یا برخاسته باشد و هنوز برکوع نشده باشد باید که سجده بکند وگر یادش آید پس از آنکه سجده کرده بود بر وی چیزی نباشدوگر شکش در یک سجده پس از رکوع بود در نماز بگذرد بر وی چیزی نبود و حکم آن کس که در تسبیح سجود به شک افتد همچنان حکم آن کس است که وی در تسبیح رکوع به شک افتد وگر کسی در تشهد به شک افتد و وی نشسته باشد باید که تشهد بخواند وگر شکش در تشهد اول بود پس از آنکه به سیم رکعت برخاسته بود در نماز بگذرد و بر وی چیزی نبود وگر یادش آید پیش از رکوع که وی تشهد نخوانده است بنشیند و تشهد بخواند پس برخیزد و قرائت بخواند و رکوع بکند وگر یادش نیاید تا برکوع شود در نماز بگذرد و چون سلام بازدهد قضای تشهد بکند و دو سجده ٔ سهو بکند وگر کسی در نماز سخن بسهو بگوید واجب باشد بر وی که از پس سلام دو سجده سهو بکند وگر سخن گفتن متعمداً باشد بر وی بود که نماز با سر گیرد وگر کسی در دو رکعت نخستین سلام بازدهد بسهو از نمازی که آن چهار رکعت بود یا سه رکعت بود نماز تمام بکند و دو سجده سهو بکند وگر سلام بعداً باز داده باشد نماز با سر گیرد و این دو سجده ٔ سهو از پس سلام باز کند و از پس هر دو سجده تشهدی سبک بباید خواندن و سلام دادنی بعد از تشهد و در نماز نافله سهو نیست و اگر کسی را درچیزی از نوافل سهو افتد بنا کند به آنچه خواهد و مستحب است وی را که بنابر کمتر کند و در سهو نیز سهو نباشد و اگر کسی را در سهو سهو افتد در نماز بگذرد و بر وی چیزی نباشد و اگر کسی را سهو بسیار بود در نماز ۞ بگوید اعوذ باﷲ من الشیطان الرجیم و نماز سبک بکند و سهو نیست برآن کس که از پس امامی که اقتدا بدو کند نماز می کند همچنین سهو نیست بر امام هرگه که پس نمازان وی را نگاه دارند واگر امام را و همه ٔ پس نمازان را یا بیشترین ایشان را سهو افتد نماز با سر گیرند احتیاط را وگر کسی را در نماز حدثی افتد که طهارت را بشکافد بعمد یا به نسیان نماز با سر گیرند وگر حدث وی در تشهد بود پس از شهادتین واجب نبود بر وی با سر گرفتن نماز و اگر پیش از شهادتین بود واجب بود با سر گرفتن نماز وگر در نماز خون از بینی بیاید بازگردد و جایگاه بشوید و جامه بشوید اگر خون به وی رسیده باشد و پس نماز تمام بکند هرگه که از قبله برنگردیده باشد یا سخنی نگفته باشد که نماز را تباه کند پس اگر از قبله بگردیده باشد یا سخن گفته باشد متعمداً نماز با سر گیرد و اگر در جامه ٔ پلید نماز بکند و دانسته بود که در وی نجاست است نماز با سر گیرد و گر پیش از آن دانسته بود و پس فراموش کرده بود و نماز کرده بود با آن جامه و پس یادش آمد که در آن جامه نجاست بوده است نیز نماز با سر گیرد پس اگر ندانسته بود و نماز کرده بود و پس از آن بداند بر وی نباشد با سر گرفتن نماز و هر آن کس که نماز کند با جامه ٔ مغصوب یا بر جایگاهی مغصوب واجب باشد با سر گرفتن نماز و قهقهه در نماز واجب کند با سر گرفتن نماز و تبسم بواجب نکند و اگر مردم را حاجتی باز دید آید در نماز اشارتی بدان حاجت کند یا دست بر دیوار زند چون خواهد که کسی را بیدار گرداند بر حاجت خویش و باکی نبود و هر آن کسی که در نماز دهان درّه ۞ برآورد یا انگشتان شکند یا بر دست راست یا بر دست چپ نگرد نقصان نماز بود و واجب نکند با سر گرفتن نماز را و باطل نکند که از پیش آن کس که نماز می کند چیزی بگذرد چون سگی یا اسبی یامردی یا زنی یا حیوانی دیگر و میان خویش و میان راهگذر چیزی نهد اگر چوبی خرد بود یا خشتی فاضلتر بود واگر در نماز عطسه فرود آید و بگوید الحمداﷲ رب العالمین باکی نبود وی را از آن و اگر کسی بر وی سلام کندو وی در نماز بود همچنان رد کند بگوید سلام علیکم و نگوید علیکم السلام و اگر آن کس که نماز می کند چیزی فرا پیش وی آید که وی از آن بترسد چون کژدمی یا ماری یا ددی یا جز از آن باید که از خویشتن دفع کند یا بکشد و نماز نبرد پس اگر ممکن نبود مگر ببریدن نماز باید که نماز ببرد و پس با سر گیرد پس از آن و اگر کسی در نماز بود و اسبی بیند از آن خویشتن که رها شده باشد یا وام داری بیند که ترسد از وی فایت شود یا مالی بیند ترسد که به هرزه خواهد شدن روا بود وی را که نماز ببرد و آن چیز را محکم بکند و نماز با سر گیرد وبر وی چیزی نباشد و باکی نبود آن کس که نماز کند کیک و سرشک و سبج را بکشد و مانند آن از موذیات و نباید که مرد نماز کند و موی در جعده بسته باشد اگر چنان کند واجب بود باسرگرفتنش .
در آنچه روا بود با وی نماز کردن از جامه و جایگاه و آنچه روا نبود و آنچه روا بود بر وی سجود کردن و آنچه روا نبود: روا نبودنماز کردن با جامه که نجاست به وی رسیده باشد و بدان عالم باشد یا غالب ظنش بود هر که نماز کند با وی وحالش چنین باشد که ما وصفش بکردیم واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز وگر بداند که در جامه نجاستی هست ووی هنوز در نماز است و پرداخته نیست باید که آن جامه از خویشتن بیندازد و با جامه ٔ دیگر که با وی باشد نماز کند پس اگر بر وی الا یک جامه نباشد بشود و جامه بشوید و نماز از سر گیرد و روا نبود نماز در پوستهای مردار و بدباغت پاک نشود چه اگر از آن حیوان باشد که کشتاوری بر وی افتد یا نیفتد و روا نبود نماز کردن بر پوست و بر آن چیزی که گوشت وی نخورند چون سگ و خوک و روباه و خرگوش و مانند آن اگر چه کشتار کرده باشند و دباغت کرده وگر کسی نماز کند با وی واجب باشدبر وی با سر گرفتن و روا نبود نماز کردن مردم را باابریشم محض که اگر با ابریشم محض نماز کند به اختیار واجب باشد بر وی با سر گرفتن و اگر نماز کردن وی به آن در حال ضرورت بود یا حال حرب واجب نباشد بر وی با سر گرفتن نماز و هرگه که جامه را تارش یا پودش پنبه بود یا کتان و باقی ابریشم بود باکی نبود با وی نماز کردن و مکروه است که مردم نماز کند در پیراهنی که قب و دامن وی و سرآستین هایش دیبا یا ابریشم محض بروی دوخته باشند و روا نبود نماز کردن در خز که وبر خرگوش و روباه با وی نقش کرده باشند و روایتی کرده اند که روا بود و آن روایت بر تقیه گرفته اند و اما به اختیار روا نبود چنانکه بگفتیم و باکی نبود زنان را که نماز کنند با جامه ٔ ابریشم وگر پرهیز کنند از آن فاضلتر بود و روا نبود نماز کردن در خز خالص یا خزی که چیزی از ابریشم با وی آمیخته باشند و روا نبود نماز کردن با فنگ و سمور و بر هر چیزی که گوشتش نخورندو روایتی کرده اند و رخصت داده در آن که نماز با این هر دو روا بود و این روایت بر حال اضطرار گرفته اند و باکی نبود نماز کردن با سنجاب و حواصل و در وبر هرچیزی که گوشتش بخورند چون کشتار کرده باشند و دباغت کرده و اگر نداند که کشتار نیست باکی نبود چون در بازار مسلمانان بخرد از آن کس که وی مردار بحلال نداردو روا نبود خریدن از آن کس که وی بحلال دارد یا متهم باشد در آن و مکروه است نماز کردن با جامه ٔ سیاه الاعمامه و موزه که باکی نبود با هر دو و اگر چه سیاه باشد و باکی نبود در یک جامه نماز کردن در آن الا که در زیرش میزری بود که عورت بپوشد و مکروه است که مردم از بالای پیراهن میزر فرا گیرد و مکروه است اشتمال صمّا در نماز و آن آن بود که ازار بخویشتن برگیرد و هر دو سرش از زیر دستش بگیرد و پس هر دو سر بر یکی دوش افکند چنانکه جهودان کنند و هرگه که با مردم نبودالا یک جامه باکی نبود که بعضی از آن جامه در میان بندد و بعضی بر خویشتن افکند و اگر با وی الا یک شلوارنباشد درپوشد و ریسمانی یا شلوار بلندی در گردن افکند یا چیزی که مانند آن بود و مکروه است مردم را که نماز کند با عمامه که حنک ندارد و زن آزاد نماز نکندالا با دو جامه یکی بمقنع کند و یکی درپوشد و باکی نبود پرستار را و نابالغ را که نماز کند بی مقنع و نباید که مرد نماز کند و رویش پوشیده بود و باید که پیشانی او از بهر سجود گشاده بود و دهانش از بهر قرائت قرآن و مکروه است زن را ادیم در بستن در نماز و مرد نماز نکند و بر وی قبا بود دربسته الا که باز گشاید الا در حال حرب و نماز نکند مرد با کفش و نه با نعل سندی و مستحب است نماز کردن با نعل عربی و باکی نبود نماز کردن با موزه هرگاه که ساق دارد و مکروه است مردم را که پیشنمازی کند قومی را و بر وی رداء نباشد بااختیار و باکی نبود در حال اضطرار و روا نبود نماز کردن با آن جامه که در زیرش پوست روباه بود و نه در آن جایگاه که بالای آن بود و روا نبود نماز کردن در کلاه و شلواربند که از وبر خرگوش کرده باشند و مکروه باشد نماز کردن با هر دو چون از ابریشم محض کرده باشند و روا نبود نماز کردن با پوست همه ٔ ددگان و روا نبود نماز کردن چون با مردم چیزی بود از آهن گشوده چون کارد و شمشیر پس اگر در غلاف بود باکی نبود و کلید چون با مردم بود بچیزی درپیچد و با آن نماز کند و هرگه که با آن کس که نماز کند درم سیاه بود باکی نبود با آن نماز کردن هرگه که پوشیده بود و باکی نبود که مرد با جامه ٔ زن نماز کند چون از او ایمن باشد اگر گبری جامه کند از بهر مسلمانی مستحب است که با آن جامه نماز نکند الا پس از آنکه بشوید و همچنین است چون جامه از میخواره بعاریت گیرد و یا از کسی که وی چیزی از نجاسات بحلال دارد و مستحب است که از نخست به آب بشوید و پس با وی نماز کند و زن نماز نکند چون در دستش یا پایش چیزی بود که آن چیز پرخان کند ۞ پس اگر پرخان نکند باکی نبود با وی نماز کردن و باکی نبود که مردم نماز کنند و در آستین وی مرغی بود و ترسد که ضایع شود و مردم نماز نکند با جامه ای که بر وی صورتها بود و روا نبود نماز کردن باآن جامه و نه با آن انگشتری که بر وی صورتی بود و نماز نکند در خانهای غایط و نه در گرماوه و نه در اشترکده و نه در جایگاهی که در خانه ٔ مورچه باشد و نه جایگاهی که آب رود و نه در زمین برف و نه در میان گورها اگر کسی در گورستان نماز کند باید که از میان وی و گور پوشنده باشد و گرچه عصای بود یا مانند آن پس اگر نتواند از آن بکردن باید که از میان وی و میان گور ده گز بود از پیشش و از دست راست و چپ هم چنین و باکی نبود که در پسش بود و روایت کرده اند و رخصت داده در آنکه روا بود نماز کردن فرا گورهای ائمه علیهم السلام و آن روایت بر نوافل گرفته اند و گرچه احتیاط آن که ما بگفتیم و زمین شوره در وی نماز نکند چون پیشانی بر زمین نتواند نهاد پس اگر تواند پیشانی بر زمین نهادن باکی نبود نماز کردن در وی و بر برف نماز نکند پس اگر نتواند بر زمین دیگر نماز کردن باکی نبود که از بالای آن چیزی بیفکند و بر وی سجود کند پس اگر نیابد برف بکوبد و بر وی سجود کند و بر وحل سجود نکندپس اگر ضرورت بود نماز کردن در زمینی که وحل بود و آب بود به اشارت نماز کند و بر وحل و آب سجده نکند وروا نبود نماز کردن در آتشکده ها و در خانه ها که در وی خمره بود و نه بر راهها و باکی نبود بر پشتهای راه نماز کردن و باکی نبود نماز کردن در مسجدهای ترسایان و کنشتهای جهودان و نماز نکند در خانه های گبرکان با اختیار پس اگر مضطر بود بدان جایگاه آن جایگاه رابا آب فرو زند و چون خشک شود در وی نماز کند و نمازنکند مردم و در پیش وی صورتی و تماثیلی بود الا که بپوشد و نماز نکند و در قبله ٔ وی آتشی بود در مجمره یا جز از آن و نه در قندیلی آویخته و نماز نکند و در قبله ٔ وی سلاحی گشوده بود و نماز نکند در جایگاه مغصوب هرگه که از آنجا بیرون تواند آمدن چه اگر نماز کنددر جایگاه مغصوب بر وی باشد با سر گرفتن نماز پس اگر ضرورت بود یا ممنوع بود باکی نبود و روا نبود مرد را نماز کردن چون در پهلو یا در پیشش زنی نماز کند وباکی نبود اگر از پسش بود وگرچه نماز میکند یا در پیشش نشسته بود و نماز نکند و هرگه که هر دو نماز کنند و زن بر دست راست وی بود یا بر دست چپ یا در پیش وی نماز هر دو باطل بود و گر هر دو در یک محمل باشند باید که از نخست مرد نماز کند و پس زن و در یک حال هر دو نماز نکنند و مکروه است نماز فرایض کردن در اندرون کعبه یا بر بالایش با اختیار و باکی نبود در حال ضرورت نماز کردن در وی و هرگه که ضرورت بود نماز کردن بر بالای کعبه باید که بر قفا خسبد و روی به بیت المعمور کند و به اشاره نماز بکند و مستحب است نوافل کردن در چهار جایگاه وادی ضجنان و ذات الصلاصل و بیدا و وادی الشقر و مکروه است نماز کردن در مرابط اشتر وخر و استر و اسب پس اگر مردم بر حال خویش ترسد باکی نبود که در وی نماز کند پس از آنکه به آب بزند و باکی نبود نماز کردن در مرابط گوسفندان بر همه حالی و نماز نکند فرا دیواری که قبله ٔ وی بود که تری بیرون میدهد از بالوعه که بول در وی کنند و نماز نکند در خانه که در وی گبر بود و باکی نبود که جهودی یا ترسائی بود و نماز نکند فرا قبله که مصحف گشوده در پیش وی باشد و باکی نبود چون در غلاف بود و از بهر آن مکروه است تا دلش مشغول نشود بنظر کردن در وی و روا نبود سجود کردن الا به زمین یا آنچه زمین وی را برویانیده باشد الا که چیزی بود وی را بخورند یا درپوشند و روا نبود سجود کردن بر قبر پس اگر ضرورت بود و با وی چیزی نبود که بر وی سجده کند باکی نبود و روا نبود سجده کردن بر جامه که از ابریشم یا پشم یا کتان یا پنبه کرده باشد الا در حال تقیه و اگر در جایگاهی پلید حاضر آید و با وی چیزی نباشد که بر وی سجده کند باکی نبود سجده کردن بر این جامه ها و باکی نبود سجود کردن بر حشیش زمین چون بکم ۞ و مانند آن و باکی نبود سجود کردن بر گرج ۞ و آجر و بر سنگ و چوب و روا نبود سجود کردن بر آبگینه و باکی نبود که مردم یک مشت سنگ خرد بر بساطی کند و بر وی سجده کند و سجده نکند بر ساروج و باکی نبود سجده کردن بر خمره و آن حصیری خرد بود وهمچنان که بر وی مردم بریسمان کرده باشند و روا نبود اگر بدوال کرده باشند و روا نبود نماز کردن بر زر و سیم و باکی نبود سجود کردن بر کاغذ که نبشته نبود و اگر نبشته بود مکروه بود بر وی سجود کردن و باکی نبود سجود کردن بر بوریا پس اگر بول رسیده بود و آفتاب خشک کرده باشد باکی نبود بر وی سجود و همچنین است حکم زمین پس اگر جز به آفتاب خشک شده باشد روا نبود سجود کردن بر وی الا پس از آنکه پاک گردانند وی را اگر مردم از گرمای سخت ترسد از سجود کردن برزمین یا برسنگ و چیزی نبود که سجده بر وی کند باکی نبود که برآستین خویش سجده کند وگر با وی جامه نبود بر کف خویش سجده بکند وگر کسی در جایگاهی حاضر آید که برف بودو با وی چیزی نبود که بر وی سجده کند و بر زمین قادر نبود باکی نبود سجود کردن بر وی و باکی نبود مرد وزن نماز کند و ایشان خضاب کرده باشند و بر ایشان خرقه ٔ خضاب بود هرگه که پاکیزه بود.
در نماز آدینه و احکامش : گرد آمدن در نماز آدینه فریضه است چون شرایط وی حاصل آید و از شرطهای وی آن است که امامی عادل بود آن جایگاه یا آن کس که امام وی را از بهر پیشنماز کردن فرا داشته بود و عدد مردم هفت کس باشند که اگر کمتر از هفت باشند نماز آدینه واجب نبود بر ایشان و هرگه که پنج کس وی را باشند سنت باشد و مستحب است نماز آدینه کردن و با حصول این شرایط بیفتد از نه کس پیری پیر و طفل خرد و زن و بنده و آن کس که بسفر بود و کور و لنگ و بیمار و آن کس را که راه وی بیش ازدو فرسنگ باشد و اینها را که ذکر بکردیم الا آن کس که از تکلیف بیرون باشد چون طفل ، چهار رکعت فریضه لازم آید ایشان را پس اگر به نماز آدینه حاضر آیند واجب باشد در نماز آدینه شدن و روا بود ایشان را که دو رکعت کنند و اگر حاضر نیایند واجب نباشد بر ایشان حاضرآمدن چنانکه در پیش بگفتیم و روا نباشد که در یک شهر در دو جایگاه نماز آدینه کنند و کمتر راهی که در میان دو مسجد آدینه بود باید که سه میل باشد یا بیشترو اگر امام حاضر آید در شهری روا نباشد که پیشنمازی کند کسی دیگر جز از وی الا که وی را بیماری بود که وی را از آن منع کند و چون مردم خواهند که نماز کنند به مزگتی بزرگ شوند و نوافل آدینه پیش از زوال بکنندو این فاضل تر است خاصه در روز آدینه اما در دیگر روز روا نبود از پیش زوال نوافل کردن و اگر شش رکعت بکند نزد آنکه آفتاب فراخ برآید و شش رکعت دیگر چون آفتاب بالا گیرد و دو رکعت نزد آنکه زوال باشد و شش رکعت دیگر از میان فریضه ٔ پیشین و دیگر بکند باکی نبود وگر همه ٔ نوافل را با پس نماز دیگر دارد روا بود وی را آن الا فاضلتر آن بود که بگفتیم و هرگه که زوال آفتاب بود و وی از نوافل هیچ نکرده باشد با پس نماز دیگر بکند. و در نوافل روز آدینه چهار رکعت بیفزاید و از سنتهای لازم است غسل روز آدینه بر زنان و مردان و بندگان و آزادگان در سفر و حضر با تمکن بود از آن و وقت غسل کردن از آن وقت در بود که فجر برآید تا زوال آفتاب ببودن هرگه که زوال آفتاب نزدیکتر بود فاضلتربود و اگر زوال آفتاب بود و وی غسل نکرده باشد از پس زوال قضایش بکند پس اگر ممکن نباشد روز شنبه قضایش بکند و اگر بر سفری بود و ترسد که روز آدینه آب نیابد یا تمکین نیابد از استعمال آب کردن ، روا بود وی را که روز پنجشنبه غسل کند و مستحب است که مردم روز آدینه خویشتن را پاکیزه گردانند و موی سر بتراشند و ناخنان بچینند و از لب بالائین موی بگیرند و جامه ٔ پاکیزه تر درپوشند و چیزی از طیب بخویشتن باز کند و چون روی بمسجد بزرگتر نهد بر ساکنی و وقار رود و دعا که مخصوص است در آن بخواند و باید که امام چون زوال نزدیک بود بر منبر شود و خطبه برگیرد بدان مقدار که چون دو خطبه بکند زوال آفتاب ببوده باشد و چون زوال آفتاب بباشد فرود آید و نماز بکند و باید که دو خطبه بکند و از میان هر دو فصلی بکند بدان که یا بنشیند یا سورتی سبک بخواند و در خطبه حمد خدای تعالی کند و صلوات بر پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سید و امام مسلمانان را دعا بگوید و وعظ و زجر و اندرز و تخویف بکند وحرام شود سخن گفتن بر آن کس که خطبه شنود و واجب باشد که گوش با خطبه کردن از بهر آن را که دو خطبه بدل دو رکعت است که بیفتاده است و هر آن کس که بدو خطبه نرسد نماز وی تمام بود هرگه که امام از آن بود که بدو اقتدا کنند وگر امام را یابد که در دوم رکعت برکوع شده باشد نماز آدینه از وی فایت شد و بر وی باشد که نماز پیشین چهار رکعت بکند و باید که صفت آن امام که پیشنمازی کند چنین باشد اولاً آزاد و بالغ بود و پاک بود در ولادت و دور بود از بیماریها چون کلی و دیوانگی و پیسی و باید که مسلمان بود و مؤمن و معتمد حق و مرتکب نبود هیچ چیز را که بدان در جمله ٔ فاسقان شود و در خطبه راستگو باشد و فریضه ها را در اول وقت ادا کند و مستحب باشد وی را که عمامه دارد اگر زمستان بود وگر گرما بود و برد یمنی یا عدنی بر خویشتن افکند و چون چنین باشد واجب کند گرد آمدن و اقتدای نماز بدو کردن و گوش با قرائت وی کردن و هرگه که خلل کند بچیزی از این که وصفش بکردیم واجب نباشد گرد آمدن و حکم روز آدینه حکم دیگر روزها بود در آنکه فریضه چهار رکعت لازم باشد و اگر مردم نماز کند از پس کسی که بدو اقتدا نکند در نماز آدینه ازبهر تقیه اگر ممکن بود وی را نماز خویش فرا پیش نماز وی دارد بکند وگر ممکن نباشد دو رکعت با وی بکند و چون امام سلام باز دهد برخیزد و دو رکعت دیگر بکند تا تمامی نماز وی بودو چون امام نماز دو رکعت کند باید که قرائت به آوازبخواند و در رکعت اول الحمد و سورة الجمعه بخواند ودر دوم الحمد و سورة المنافقون بخواند و دو قنوت بکند یکی در رکعت نخستین پیش از رکوع و دوم در رکعت دوم پس از رکوع وگر کسی تنها نماز کند باید که این دو سوره بخواند که ما بگفتیم در نماز پیشین پس اگر سورتی جز از این دو سوره سبق اللسان افتد وی را و پس یادش آید باید که رجوع کند با سورة الجمعه هرگه که از نیمه ٔ سوره نگذشته باشد چه اگر ازنیمه ٔ سوره بگذشته باشد دو رکعت تمام بکند و بنافله انگارد و فریضه با سر گیرد بدین دو سوره که ما بگفتیم و این بر جهت افضل است که اگر نکند و جز این دو سوره بخواند نماز وی ماضی بوده لیکن ترک افضل کرده باشد و چون چهار رکعت کند بر وی الا یک قنوت نباشد و مستحب است که جهر کند بقرائت بر همه حالی و نماز آدینه نبود الا بخطبه و باکی نبود که مؤمنان در روزگار تقیه جایگاهی که ایشان را ضرری نبود نماز آدینه بکنند به دو خطبه پس اگر نتواند خطبه کردن روا بود که نماز بجماعت بکند ولیکن چهار رکعت بکند و نماز روز آدینه با عدم امام در مسجدبزرگتر فاضلتر است از نماز کردن در خانه وگر کسی باامام یک رکعت نماز بکند چون امام سلام بازدهد او برخیزد و رکعتی دیگر با آن مضاف بکند و در وی جهر کند نمازش تمام بود و اگر با امام یک رکعت نماز بکند و سجود کردن نتواند چون امام برخیزد وی سجود بکند و پس به امام در رسد پس اگر نکند و باز ایستد تا امام در دوم رکعت به رکوع شود وی با امام رکوع کند چون امام بسجده شود وی نیز بسجده شود و این دو سجده از آن رکعت پیشین کند و چون سلام بازدهد برخیزد و رکعتی دیگر بکند پس اگر بدین دو سجده نیت نکند که از رکعت پیشین است بر وی باشد نماز با سر گرفتن و روا نبود بانگ نماز کردن از بهر نماز دیگر روز آدینه بل چنان باید که از فریضه ٔ نماز پیشین بپردازد و اقامت نماز دیگر بکند اگر امام بود وگر پس نماز.
در جماعت و احکام آن و حکم امام و مأموم : جماعت کردن در همه نمازها فریضه ٔ مستحب است و مندوب و در وی فضلی بسیار است و کمتر چیزی که بدان جماعتها بندد دو کس باشند و چون دو کس حاضر آیند یکی فرا پیش رود و آن دیگری سوی دست راست بایستد و نماز جماعت بکنند وگر جماعتی باشند یکی از ایشان فرا پیش رود در میان بایستد و دیگران در پس وی در یک صف بایستند الا که برهنه باشند آنگه امام در میان ایشان بایستد در صف و اگر امام در کناره بایستد و پس نمازان بر دست راست باکی نبود و باید که آن کس که پیشنمازی کند قرائت از همه قوم بهتر خواند پس اگر در قرائت خواندن راست باشند آن کس فرا پیش شود که فقه بهتر داند و اگر در فقه راست باشند آن کس که هجرت وی پیشتر بوده باشد و اگر در هجرت راست باشند آن کس که بسال مهتر بود و اگر در سال راست باشند آن کس که رویش نیکوتر بودفراپیش شود و نباید که کسی فراپیش کسی شود در مسجد وی یا سرای وی یا در پادشاهی وی و چون قوم حاضر آیندو در قوم مردی از بنی هاشم بود اولیتر بود به پیش نمازی هر وقت که قرائت بهتر داند و باکی نبود مرد را که پیشنمازی زنان کند و همچنین باکی نبود که زن پیشنمازی زنان کند و نشاید که زن پیشنمازی مردان کند و مکروه است که کسی که تیمم کرده باشد پیشنمازی قومی کند که ایشان وضو کرده باشند و همچنین مکروه است که مسافر پیشنمازی حاضران کند پس اگر پیش شود فرض خویش بکندو سلام باز دهد و از آن قوم کسی فرا پیش شود و نماز ایشان تمام کند و هرگه که مسافر از پس حاضر نماز کندچون فرض خویش کرده باشد سلام باز دهد و با ایشان نماز تمام نکند الا که برخیزد و با ایشان نماز تمام کند به نیت نمازی دیگر و تطوعی کند بدان و روا نبود که پیشنمازی کند آنکه از زنازاده بوده و نه اعرابی بر مهاجران و نه بندگان بر آزادگان و روا بود که بنده پیشنمازی موالیان خویش کند هرگه که قرائت از ایشان بهترداند و باکی نبود که پیشنمازی کند کور هرگه که کسی بود که وی را روی فرا قبله کند و نگاه دارد او را و نماز نکنی الا از پس کسی که به دین وی واثق باشی که اگر نماز کنی از پس آنکه به وی واثق نباشی یا مخالف تو باشد در مذهب تو از بهر خویش نماز بکنی و بدو اقتدا نکنی و نماز مکن از پس فاسق و اگر چه موافق تو باشد در اعتقاد و پیشنمازی نکند کسی که کل بود یا پیس یا دیوانه و کسی که وی را حد زده باشند و پیشنمازی نکند کسی که بند دارد ازبهر کسانی که ایشان بند ندارندو نه آن کس که وی مفلوج بود از بهر کسانی که تندرست باشند و نماز مکن از پی ناصبی و نه از پی کسی که تولی به امیرالمؤمنین علیه السلام کند هرگه که از دشمنان وی تبری نکند الا در حال تقیه و روا نباشد نماز کردن از پس کسی که ترا خلاف کند در امامت دوازده ائمه علیهم السلام از کیسانیان و ناوسیان و فطحیان و واقفیان و جز از ایشان از فرق شیعه و روا نبود که کودکی که به بلوغ نرسیده باشد پیشنمازی کند و نماز مکن از پس آن کس که در پدر و مادر عاق بود و نه از پس آن کس که قاطع رحم بود و نه از پس آن که سفیه بود و نماز کردن روا نبود از پس اغلف یعنی ختنه ناکرده و چون فراپیش شود آن کس که وی بشرایط امامت بود از پس او قرائت مخوان چه اگر نماز از آن بود که جهر کنند در وی یا جهر نکنند بل با خویشتن تسبیح و تحمید میکند وگر نمازاز آن بود که جهر کنند از بهر قرائت وی خاموش شود پس اگر قرائت امام بر تو پوشیده شود آنگه از بهر خویش قرائت بخوان و اگر مانند همهمه شنوی از قرائت امام روا بود ترا که قرائت نخوانی و تو مخیر باشی در قرائت و مستحب است که الحمد تنها بخوانی در آن نماز که امام در وی جهر نکند قرائت وگر نخوانی بر تو چیزی نبود وگر نماز کنی از پس کسی که بدو اقتدا نکنی قرائت خویش بخوانی بر همه حالی چه اگر وی جهر کند بقرائت و چه اگر نکند و اگر جایگاه تقیه بود روا بود ترا از قرائت مانند حدیث نفس و روا نبود ترا که ترک قرائت کنی بر همه حالی و هرگه ممکن نبود ترا بیشتر از الحمد خواندن از پس کسی که بدو اقتدا نمی کنی روا بود ترا وروا نبود کمتر از آن و هرگه که پس نماز از قرائت بپرداخت پیش از امام باید که تسبیح و تحمید میکند خدای تعالی را و مستحب است وی را که یک آیه از آن سوره که میخواند بازدارد تا چون امام از قرائت خویش بپردازدوی آیت تمام بکند و هرگه که مردم پیشنمازی کند و بروضو نباشد یا جنب باشد و پس یادش آید از پس نماز واجب باشد بر وی با سر گرفتن نماز و بر ایشان هیچ نبودو همچنین است اگر کسی پیشنمازی کند و بر ظاهر اعتقاد ایشان بود و پس پیدا شود ایشان را که مخالف ایشان بوده است در اعتقاد نماز ایشان ماضی باشد و هرگه که مرد پیشنمازی کند و روی فرا قبله نکرده باشد بعمداً بر وی باشد نماز با سر گرفتن و برایشان چیزی نباشد هرگه که ندانسته باشند پس اگر دانسته باشند بر ایشان نیز واجب باشد باز سر گرفتن نماز و هرگه که امام و پس نماز ندانسته باشند حکمشان آن است که در باب قبله گفته شد و هرگه که امام حدثی بکند در نماز که بدان حدث نماز بریده شود یا وضو بشکافد باید که مردی را فراپیش کند تا تمام بکند نماز ایشان و مستحب است که آن مرد آن بود که به اقامت حاضر بوده باشد پس اگر حاضرنبوده باشد باکی نبود و اگر از آن بود که وی را یک رکعت یا دو رکعت فایت شده باشد روا بود چون ایشان رانماز تمام بکند اشارتی کند آن اشاره سلام دادن ایشان بود یا کسی را فراپیش کنند تا نماز ایشان تمام بکندو هرگه که امام ناگاه بمیرد از قبله بدور کنند وی را و کسی را فراپیش کنند تا نماز ایشان تمام بکند و آن کس که دست به وی زده باشد غسل بکند و آن کس که تکبیر رکوع دریابد آن رکعت دریافته باشد پس اگر تکبیر رکوع درنیابد آن رکعت فایت شده باشد. پس اگر تکبیر رکوع دریابد و از وی تا بصف مسافتی بوده روا بود وی راکه برکوع شود و در رکوع برود تا بصف برسد یا رکوع تمام بکند چون امام سر از رکوع با راست کند وی بسجده شود و چون امام به دوم رکعت برخیزد وی در صف رساند خویشتن را و آن کس که ترسد که رکوع از وی فایت شود روا بود وی را که یک تکبیر هم از بهر رکوع و هم از بهرافتتاح بکند وگر نترسد لابد باید وی را از دو تکبیر و اگر کسی را یک رکعت یا دو رکعت با امام فایت شود آنچه دریابد با امام به اول نماز خویش بکند و پس از نماز بکند آنچه فایت شده باشد وی را و مثال این چنان است که کسی با امام نماز پیشین یا دیگر یا خفتن کند و دو رکعت از وی فایت شود آنچه به وی درنیابد الحمد و سوره بخواند در هر رکعتی اگر تواند پس اگر نتواند اقتصار بر الحمد تنها بکند و چون امام سلام بازدهد وی دو رکعت دیگر بکند و در وی الحمد تنها خواند یا تسبیح بکند وگر با امام یک رکعت فایت شده باشد در دوم الحمد و سوره بخواند و با امام به تشهد اول بنشیند و تشهد بخواند بل حمد خدای تعالی کند و تسبیح و چون امام به سیم برخیزد وی نیز برخیزد و دوم وی بود و چون امام سیم کرده باشد وی به تشهد فرا نشیند و تشهدی سبک بخواند و پس بچهارم با امام دررسد و سیم وی بود و چون امام به تشهد بازپسین بنشیند وی نیز بنشیند و حمدخدای تعالی میکند و تسبیحش و چون امام سلام بازدهد وی برخیزد و رکعتی دیگر بکند تشهد بخواند و سلام بازدهدو آن کس که وی نماز کند پس کسی که بدو اقتدا کند سراز رکوع برندارد از پیش امام اگر سر بردارد و فراموش کرده باشد باید که سر با رکوع برد تا سر برداشتن وی با سر برداشتن امام بود و همچنین کند در حال سجود و اگر سر برداشتن وی عمداً کرده بود سر با سجود نبردبل موقوف بایستد تا امام در وی رسد و اگر امام از آن بود که بدو اقتدا نکند و سر از رکوع با راست کند پیش از وی یا از سجود باید که با رکوع نشود اگر ناسیاً بوده و اگر متعمداً زیرا که آن زیادتی باشد در نماز و هر کس که امام را دریابد که سر برداشته بود از رکوع با امام بسجده شود ولیکن آن سجود را در شمار نگیرد و اگر بایستد تا امام برخیزد به دوم رکعت وی را روا بود آن و اگر امام را دریابد در حال تشهد با وی بنشیند تا سلام بازدهد چون امام سلام بازدهد وی برخیزد و روی فرا نماز کند و چون امام برکوع شود و آواز قومی شنود که در مسجد همی آیند بر وی بود که رکوع را دراز کند اندکی تا ایشان به وی رسند در آن رکوع و سلام بازدادن امام یک بار بود در برابر قبله و بچشم اشارتی با دست راست کند و از جایگاه نمازش بنشود تا آنکه هر کس در پس وی چیزی از نماز فایت کرده باشد تمام بکند و باید که امام پس نمازان را شهادتین بشنواند در همه ٔ نمازها و بر ایشان نیست که پیشنماز را چیزی بشنوانند و روا نبود آن کس که نماز پیشین نکرده بود که وی با امام نماز دیگر بکند و بدو اقتدا کند وگر نیت کند که آن پیشین وی است اگر چه نماز دیگر امام بود روابود وگر کسی تنها نماز کرده باشد و پس جماعت دریابدروا بود وی را که همان نماز با سر گیرد چه اگر امام بود یا مأموم و در صف پیشین نه بایستند کودکان و بندگان و زنان و مخنثان و باید که از میان دو صف مقدار خفتن گوسفندی بود و باکی نبود که مرد تنها در یک صف بایستد هرگه که صف پر شده باشد پس اگر صفها پر نشده باشند مکروه باشد وی را آن و باکی نبود در میان استونها باستادن و مکروه است امام را در محرابی که در دیوار بود باستادن وگر نماز را تباه نکند و جماعت نباشد هرگه که از میان امام و آن کس که نماز میکند و از میان امام یا از میان صف حائلی بود چون دیواری وگرکسی در پس مقصوره ای نماز کند نماز وی نماز جماعت نباشد و رخصت کرده اند زنان را که نماز کنند اگر چه میان ایشان و میان امام دیواری بود و روا نبود که امام بر جایگاهی بلند بود چون دکانی یا بامی یا مانند آن و چون زمین راست بود باکی نبود امام را بر آن بایستادن اگر چه بلندتر بود از جایگاه پس نمازان به اندک و پس نمازان را باکی نبود که بر جایگاه بلند بایستند و از پس امام نماز کنند اگر زیرتر از آن بود و هرگه که دو کس نماز کنند و هر یکی از این دوگانه گوید من امام بودم نماز هر دو روا بود زیرا هر یکی از آن دو کس احتیاط نماز بجا آورده باشند از قرائت و سجود و رکوع و نیت و جز از آن و گر هر یکی از این دو کس گوید که من پس نماز بودم بر هر دو باشد نماز با سر گرفتن زیرا که هر یکی از این دو کس کار نماز با صاحب خویش افکنده باشند و ارکان تمامی بجا نیاورده و باکی نبود که مرد سلام بازدهد پیش از امام و بکار خویش شود چون ضرورتی بود وی را آن و بر وی نباشد بایستادن از بهر تعقیب امام و چون در مسجد نماز بجماعت کرده باشد، مکروه بود همان نماز یک بار دیگر بجماعت کردن بعینها، پس اگر قومی حاضر آیند و خواهند که جماعت کنند یکی ازآن قوم فراپیش شود و بانگ نماز نکند و نه اقامت هم بر آن بانگ نماز و اقامت که در مسجد از پیش رفته است نماز بکنند هرگه که صف نماز گسسته نشده باشد که اگرگسسته شده باشد و مردم پراکنده گشته لابد بود بانگ نماز و اقامت کردن و هرگه که مردم در نماز نافله ایستد و پس نماز فریضه را اقامت برآید روا بود وی را که نافله ببرد و در جماعت شود و اگر در فریضه ایستاده بود و امام امام عدل بود روا بود وی را که فریضه نیز ببرد و با وی در جماعت شود پس اگر امام عدل نبود و آن کس بود که بدو اقتدا میکند نماز خویش تمام بکند و دو رکعت سبک و بنافله انگارد و در جماعت شود و اگر از آن بود که بدو اقتدا نکند بر نماز خویش بنا کند و چون از نماز خویش بپردازد سلام بازدهد و با امام برخیزد و باقی نماز با وی بکند و نافله انگارد و اگر حال تشهد وی اتفاق افتد که حال قیام او بود باید که در تشهد خویش اقتصار بر دو شهادت بکند و به اشاره سلام بازدهد و با امام برخیزد و روا نبود امام را که پیشنمازی قوم کند نشسته الا که برهنگان باشند که آنگه همه نشسته بکنند و امام فراپیش نشود الا که مقدار زانوی وچون اقامت نماز امام برآید آن امام که بدو اقتدا میکند روا نبود که نافله کند و هرگه که زن با مردان نماز بجماعت کند با ایشان در صف نایستد ولیکن باید که از پس همه صفها بایستد و چون در صف پسین بایستاده باشند و پس قومی بیایند و خواهند که در آن صف بایستند بر آن زنان باشد که باز پس تر شوند بی آنکه پشت بر قبله کنند و چون نماز کنی از پس مخالف و وی سورتی بخواند که در آن سوره سجده ٔ واجب باشد و وی سجده نکند تو اشارتی فرا سجده کن روا بود ترا آن .
در نوافل و احکامش : پیدا بکردیم اوقات نوافل و عدد رکعاتش در شبانه روزی ولیکن اینجاترتیبی نهیم بر وجهی که سزای این جایگاه بود. چون زوال آفتاب بباشد هشت رکعت نماز زوال بکند و در وی هرسورتی و آیتی که خواهد بخواند و در هر دو رکعت سلامی بدهد و در هر دو رکعت قنوتی بکند و هشت رکعت از پس فریضه پیشین بکند و چهار رکعت از پس فریضه شام بکند به دو تشهد و دو سلام و دو رکعت نشسته بگذارد از پس نماز خفتن به یک رکعت شمرده اند و این دو رکعت از پس همه نماز کند اگر خواهد که نماز کند و از این دو رکعت با بستر شود و مستحب است که به نخسبد الاّ بر طهارت اگر فراموش کرده باشد و بوقت خواب یادش آید باید که تیمم بکند از بستر خویش وگر کسی بترسد که به آخر شب بیدار نشود بگوید بوقت خواب : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی تا
به آخر سوره و بگوید: اللهم ایقظنی لعبادتک فی وقت کذا، که چون این دعا خوانده باشد بیدار شود انشأاﷲ و چون در نیمه شب شود به نمازشب برخیزد و در اول شب نماز شب نکند الا مسافری باشدکه در آن شب نتواند برخاستن و چون برخیزد و مسواک بکند و به اختیار دست بیندازد و چون در نماز ایستد افتتاح کند به هفت تکبیر بر آن ترتیب که گفته ایم که سنتی است آن کردن و پس هشت رکعت نماز کند و در دو رکعت نخستین الحمدﷲ و قل هو اﷲ بخواند در اول رکعت از هردو و در رکعت دوم الحمد و قل یا ایها الکافرون بخواند و در شش رکعت دیگر هر سورتی که بخواهد بخواند و اگر خواهد دراز بخواند و اگر خواهد کوتاه و چون بپردازد دو رکعت شفع بکند و سلام بازدهد از پس دو رکعت شفعو مستحب است که در وی سورة الملک و هل اتی بخواند واگر وقت تنگ بود معوذتین بخواند و پس برخیزد به وترکردن و توجه بنماز بکند بر آن شرح که ما بگفتیم و چون بنماز شب برخیزد و وقت چندان نباشد که وی هر شبی نماز کردی و ترسد که فجر برآید نماز سبک کند و اقتصار بر الحمد تنها بکند و اگر ترسد که فجر برآید دو رکعت شفع بکند و از پسش وتر بکند و دو رکعت فجر بکند وپس فریضه بامداد بکند و از پس آن هشت رکعت را قضا کند و اگر از آن بود که چهار رکعت نماز شب کرده بود و فجر برآید تمام بکند و باقی نماز شب سبک بکند و پس فریضه بکند و روایتی کرده اند که نماز شب روا بود کردن پس از آنکه فجر برآمده باشد از پیش فریضه و این روایت رخصت است در کردن نافله بوقت هرگه که به اول وقت بود و چون وقت تنگ شده باشد روا نبود و با اینهمه نباید که بعادت کند و احتیاط آن است که ما بگفتیم و اگر کسی دو رکعت از نماز شب فراموش کند پس از آن که وتر کرده باشد یادش آید آن دو رکعت را قضا کند و از پس آن وتر با سر گیرد و اگر کسی را تشهد در نافله فراموش شده و پس یادش آید پس از آنکه برکوع شده باشد که وی تشهد نخوانده است آن رکوع بیندازد و بنشیند و تشهد بخواند و چون از نماز شب پرداخته باشد برخیزد و دو رکعت فجر کند اگر چه فجر برنیامده باشد و مستحب است که بر پهلو خُسبد و در آن حال که بر پهلو خفته باشد دعائی که معروف است در آن بخواند و اگر ببدل بر پهلو خفتن سجده کند نیز وی را باشد و باکی نبود که مردم نوافل نشسته بکنند اگر بر پای نتوانند کردن و خواهند که نشسته کنند ببدل هر رکعتی دو رکعت بکنند پس اگر ببدل هر رکعتی رکعتی بکنند و حال این باشد که ما بگفتیم ترک افضل کرده باشد وگر کسی در دعای وتر بود و نخواهد که ببرد و تشنگی رسد و در پیشش آب نهاده بود روا بود که گامی چند فرا شود و آب باز خورد و پس باز جایگاه شود و نماز تمام بکند بی آنکه پشت بر قبله کند. (از ترجمه ٔ النهایة فی مجردالفقه والفتاوی چ دانشگاه صص 37 -84).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
سلعة. [ س ِ ع َ ] (ع اِ) متاع و اسباب و متاع تجارت . ج ، سِلَع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاله . (دهار). || آژخ که بی درد بر...
(= جنگ افزار) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: کانْس (اوستایی: کانْستَرَ) ساسْت (سنسکریت: ساسترَ) آیود ãyud (سنسکریت: آیودهَ) کایار (سنسکریت:...
دارای صلاحیت
صلاح لو. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل در 25هزارگزی شمال باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به ...
سلاح ور. [ س ِ وَ ] (ص مرکب ) مسلح . صاحب سلاح . سلاحدار: مردم آنجا بیشترین سلاح ور و دزد باشند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). چون فضلویه فراخاست ...
صلاح دید. [ ص َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تجویز. مصلحت دیدن . صلاح جستن . صوابدید. رجوع به صلاح و صلاح دانستن و صلاح اندیشیدن شود.
سلاح دست . [ س ِ دَ ] (ص مرکب ) مرد سپاهی که سلاحدار باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
سلاح عربی است که با «ها» پارسی چیوان (= جمع) بسته شده و پارسی آن اینهاست: کانْسان (کانس از اوستایی: کانْستَرَ= سلاح + «ان») ساسْتان (ساست از سنسکری...
سلاح شور. [ س ِ ] (نف مرکب ) آنکه در فن سپاهیگری مهارت تام داشته باشد و معنی ترکیبی آن ورزش و استعمال کننده ٔ سلاح است . (آنندراج ). کسی ...
خلع سلاح . [ خ َ ع ِ س ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.