اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلعة

نویسه گردانی: ṢLʽ
صلعة. [ ص َ ل َ ع َ ] (ع اِ) جای صلع از سر، و به ضم صاد نیز آمده است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سلاح خانه . [ س ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که سلاح جای دهند. انبار اسلحه . جایی که در آن تیغ و شمشیر و مانند آن و خنجر نگهدارند. (آنندراج )...
سلاح شوری . [ س ِ ] (حامص مرکب ) فن سپاهیگری داشتن . عمل سلاحشور : تو در این خانقاه قلب این سلاحشوری می کنی . (کتاب المعارف ).
سلاح ریخته . [ س ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) در بیت زیر ظاهراً به معنی عاجز شده ، تسلیم شده ، آنکه سلاح افکنده باشد بنظر میرسد : من که چون گل...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) اربلی احمدبن عبدالسید. مکنی به ابوالعباس یکی از مشاهیر شعرا و ادبا و از خاندانهای بزرگ اربل است و به سا...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) ایوبی ملک ناصریوسف بن ایوب شادی مکنی به ابوالمظفر. وی مؤسس دولت ایوبیان است که در مصر و شام و حجاز ...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) حاجی صالح از ممالیک بحری از 783 تا 784 و با لقب مظفر از 791 تا 792 هَ . ق . (ترجمه ٔ تاریخ طبقات سلاطین ا...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ](اِخ ) خلیل آیبک صفدی . رجوع به صلاح الدین صفدی شود.
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) خلیل اشرف از ممالیک بحری از 689 تا 693 هَ . ق . (ترجمه ٔ تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 71).
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) داود ناصر چهارمین پادشاه ایوبی دمشق از 624 تا 626 هَ . ق . (ترجمه ٔ تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 67).
صلاح الدین .[ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) زرکوب . وی یکی از مشایخ صوفیه است و خرقه ٔ او بچند واسطه به شیخ ضیاءالدین ابونجیب سهروردی می رسد و مولان...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.