صلعة
نویسه گردانی:
ṢLʽ
صلعة. [ ص َ ل َ ع َ ] (ع اِ) جای صلع از سر، و به ضم صاد نیز آمده است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صلاة استخاره . [ ص َ ت ِ اِ ت ِ رَ/ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نمازی است به دو رکعت به نیت استخاره . در کشاف اصطلاحات الفنون از جابر آرد:...
تمام سلاح . [ ت َ س ِ ] (ص مرکب ) شایک . (دهار). کاملاً مسلح . دارای اسلحه ٔ کامل و بی نقص . شاک السلاح : و کوتوال قلعه کوه تیز با پیاده ای ...
گشاده سلاح . [ گ ُ دَ / دِ س ِ ] (ص مرکب )سلاح را رها کرده . اسلحه از تن بازکرده : سوی شاه ترکان نهادند سرگشاده سلاح و گسسته کمر. فردوسی .گشا...
اسلحهخانه یا سلاحخانه، به محل نگهداری و گردآوری سلاحها، ابزار، تجهیزات و مهمات جنگی گفته میشود. اسلحه و مهمات از اسلحهخانه به آوردگاهها گسیل می...
صلاح و مصلحت . [ ص َ ح ُ م َ ل َ ح َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . تدبیر کردن . رای زدن . مصلحت دانستن . راهنمائی کردن : بی صلاح و ...
صلاح کرمانی . [ ص َ ح ِ ک ِ ] (اِخ ) ملقب به رکن الدین ، وزیر اتابک مظفرالدین ابوشجاع سعدبن زنگی . خوندمیر در حبیب السیر جزء چهارم از جلد دوم ...
صلاح پذیرفتن . [ ص َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) بسامان شدن . درست شدن . آراسته شدن : متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد. (گلستان ).
صلاح فریدون . [ ص َ ف ِ ](اِخ ) ابن القونیوی . رجوع به صلاح الدین زرکوب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صلاح اندیشیدن . [ ص َ اَ دَ ] (مص مرکب ) خیرخواهی کردن . خیر اندیشیدن . تدبیر.نصیحت کردن . رجوع به صلاح اندیش و رجوع به صلاح شود.