اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلف

نویسه گردانی: ṢLF
صلف . [ ص َ ل َ ] (ع مص ) لاف زدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (تاج المصادر بیهقی ). لاف . (اسدی پاول هورن ) :
گل با دوهزار کبر و ناز و صلف است
زیرا که چو معشوقه ٔ خواجه خلف است .

منوچهری .


فضل را دشوار آمدکه او با صلف و تکبر بودی . (تاریخ بیهقی ).
گر آیند با جنگ من صف زده
بکوشند با من ز بهر صلف .

مسعودسعد.


معنی از اشتقاق دور افتاد
کز صلف کبر و از اصف کبر است .

خاقانی .


بگرفته بفضل و بسخا ملک بدشمن
مانده صلف و کبر که هر مردی و کاری .

رضی نیشابوری .


|| (اِ) مجازاً منت :
زیر صلف کسی نرفته
جز آن خدای و آن مادر.

خاقانی .


در چنین معرکه اقتحام کنم و خود را در معرض صلف نهم . (سندبادنامه ص 26). || (مص ) بی مزه شدن طعام . || بی برکت شدن طعام . || بی بهره شدن از شوی . (منتهی الارب ). جای ناگرفتن زن در دل شوهر. || ناباریدن ابر. (تاج المصادر بیهقی ). || از حد خود درگذشتن در سخن . || سخن ناخوش گفتن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
== نام محله ای در شهر بروجن که تپه ای است در حاشیه شهر که قدما مردم سنگ قرمزی که آنجا بوده را مقدس می شمرده ودرزمان کسالت وسرما خوردگی آب بر روی آن می...
سالن غذاخوری که افراد می روند و سینی غذای خود را از پیشخوان مربوطه می گیرند. افراد خودشان به دنبال غذا می روند و گارسونی در کار نیست. ترجمه ی کلمه:...
خلفاً عن سلف . [ خ َ ل َ فَن ْ ع َ س َ ل َ فِن ْ ] (ع ق مرکب ) پشت در پشت . پدر در پدر. (یادداشت بخط مؤلف ) : از آن روز الی یومنا هذا نهاراً ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.