اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلف

نویسه گردانی: ṢLF
صلف . [ ص َ ل َ ] (ع مص ) لاف زدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (تاج المصادر بیهقی ). لاف . (اسدی پاول هورن ) :
گل با دوهزار کبر و ناز و صلف است
زیرا که چو معشوقه ٔ خواجه خلف است .

منوچهری .


فضل را دشوار آمدکه او با صلف و تکبر بودی . (تاریخ بیهقی ).
گر آیند با جنگ من صف زده
بکوشند با من ز بهر صلف .

مسعودسعد.


معنی از اشتقاق دور افتاد
کز صلف کبر و از اصف کبر است .

خاقانی .


بگرفته بفضل و بسخا ملک بدشمن
مانده صلف و کبر که هر مردی و کاری .

رضی نیشابوری .


|| (اِ) مجازاً منت :
زیر صلف کسی نرفته
جز آن خدای و آن مادر.

خاقانی .


در چنین معرکه اقتحام کنم و خود را در معرض صلف نهم . (سندبادنامه ص 26). || (مص ) بی مزه شدن طعام . || بی برکت شدن طعام . || بی بهره شدن از شوی . (منتهی الارب ). جای ناگرفتن زن در دل شوهر. || ناباریدن ابر. (تاج المصادر بیهقی ). || از حد خود درگذشتن در سخن . || سخن ناخوش گفتن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صلف . [ ص َ] (ع اِ) خاری است در میان خرمابن . (منتهی الارب ).
صلف . [ ص َ ل ِ ] (ع ص ) مرد لافی . ج ، صَلافی ، صُلَفاء، صَلِفین . (منتهی الارب ).
صلف . [ ص َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) خنور گران . (منتهی الارب ). || طعام بی مزه . (منتهی الارب ) (دهار). || خنور که آب کم برد. (منتهی الارب ).- س...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سلف . [ س َ ل َ ] (ع اِ) پیشینیان . (برهان ). پیشینیان . ج ، اسلاف و سلوف . (دهار) (مهذب الاسماء). کسی که در پیش میزیسته . گذشته (از پدران و ا...
سلف . [ س َ ل ِ ] (ع اِ) پوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلف . [ س ِ ] (ع اِ) شوی خواهرزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باجناق . هم زلف . (لغتنامه ٔ مقامات حریری ). شوهر خواهرزن . یعنی شوهران خواهران ه...
سلف . [ س َ ] (ع مص ) شیار کردن زمین را برای زراعت . || هموار کردن آن را (زمین را) بماله . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمین ...
سلف . [ س ُ ] (ع اِ) زن چهل و پنجساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سلف . [ س ُ ] (اِ) سرف . سرفه . (حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). سرفه و آن بسبب خارش گلو بهم رسد. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ). سرفه . (جهانگیری ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.