صلق
نویسه گردانی:
ṢLQ
صلق . [ ص َ ] (ع اِ) بانگ و فریاد سخت . || (مص ) سخت بانگ کردن . (منتهی الارب ). آواز برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || آمد و شد کردن در آب . || بانگ کردن . || کارزار کردن . || زدن کسی را به عصا.(منتهی الارب ). به عصا زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گستردن جاریه را پس جماع کردن با وی . || سخت جنگ انداختن در میان قومی . || گزند رسانیدن کسی را گرمی آفتاب . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سلق بری . [ س َ ل َ ق ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از حماض است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویه ).
سلق جبلی . [س َ ل َ ق ِ ج َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سلق بری است و به شیرازی حلیمو خوانند. (فهرست مخزن الادویه ). حلیمو. (الفاظ الادویه ...