صور
نویسه گردانی:
ṢWR
صور. [ ص ِ وَ ] (ع اِ) ج ِ صورة. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
صور بروج . [ ص ُ وَ رِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
صور فلکی . [ ص ُ وَ رِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا...
مردم صور. [ م َ دُ ص ُ وَ ] (ص مرکب ) مردم صورت . که از حیث قیافه و صورت و شکل ظاهرآدمی است . که صورتاً شبیه آدمیزاد است : نبود مردم جز عاقل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صور علمیه . [ ص ُ وَ رِ ع ِ می ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صوری از آنچه موجود شده و خواهد شد در علم باریتعالی . بعقیده ٔ متصوفه اینهمه ...
صور منطقه . [ ص ُ وَ رِ م ِ / م َ طَ ق َ / ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
عالم صور. [ ل َ م ِ ص ُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موطن صور مقداری که اشباح برزخی است . عالم صور گویند و گاه مراد صور حسی است . (از اسفار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صور قیامت . [ رِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صوری که در قیامت در آن دمند زنده شدن مردگان را. صور اسرافیل : گر بنمایم سخن تازه راصور قیام...