گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صوفی نویسه گردانی: ṢWFY صوفی . (اِخ ) مؤلف مجالس النفایس آرد: مولانا صوفی نیز استرآبادی است . طبع خوب دارد و انشای او هم نیک است . این مطلع از اوست :نیست در بحر توام ضعف ز بیماری دل ترسم آشفته شود طبع تو از زاری دل . (مجالس النفائس ص 86).رجوع به همان کتاب ص 260 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی صوفی محمدپاشا صوفی محمدپاشا. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) یکی از صدراعظم های دوره ٔ سلطان محمدخان رابع بود. در ابتدای حال یکی از سپاهیان بود، سپس به باقی پا... چرخ صوفی جامه چرخ صوفی جامه . [ چ َ خ ِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از فلک قمر است که فلک اول باشد. (برهان ) ۞ . (آنندراج ). آسمان . رجوع به... چرخ صوفی لباس چرخ صوفی لباس .[ چ َ خ ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلک قمر. (ناظم الاطباء). آسمان . سپهر. رجوع به چرخ صوفی جامه شود. ابوالحسن صوفی ابوالحسن صوفی . [اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲ خباقی . زاهدی معروف از مردم خباق ، قریه ای به مرو. او در عراق و شام حدیث شنود و ا... حسن صوفی ترخان حسن صوفی ترخان . [ ح َ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای دربار شاهرخ پسر تیمور گورکان است . که مورد اعتماد وی بوده است . (حبیب السیر... خاک صوفی حمید خاک صوفی حمید. [ ک ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی است سفید و خوشبو که از بلاد شیروان از بقعه ٔ صوفی حمید آرند و نگاه داشتن او مانع گز... حسین صوفی ترخان حسین صوفی ترخان . [ ح ُ س َ ن ِ ت َ ](اِخ ) رجوع به صوفی ترخان و رجال حبیب السیر شود. ابن ابی الخیر صوفی ابن ابی الخیر صوفی . [ اِ ن ُ اَ بِل ْ خ َ رِ ] (اِخ ) طبیب و از شاگردان ابن سینا بوده است . صوفی غلام نبی عشقری از شاعران دری گوی افغانستان بود. پدرش شیرمحمد معروف به دادهشیر تاجرپیشه بود. وی هنوز نخستین سالهای کودکی را سپری نکردهبود که پدر، مادر و برادرش را ا... سوفی اهل علم,اسم خاص, مشتق شده از سوف به معنای دانش تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود