صیاح
نویسه گردانی:
ṢYAḤ
صیاح . [ ص َی ْ یا ] (ع اِ) بوی خوشی است یا سرشستنی است . (منتهی الارب ). عطر و قیل غِسل . (اقرب الموارد). || (ص ) بانگ کننده . (مهذب الاسماء). آنکه بسیار فریاد کند. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
چم سیاه . [ چ َ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان که در 18 هزارگزی باختر بهبهان ، کنار راه شوسه ٔ بهبهان به اهواز...
حاجی سیاح . [ س َی ْ یا ] (اِخ ) (1252 - 1344 هَ . ق .). میرزا محمد علی پسر ملامحمد رضای محلاتی معروف بحاجی سیاح ، در حدود سنه ٔ 1252 هَ . ق . در ...
حسن سیاح . [ ح َ س َ ن ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) نام ولی اﷲ. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و شاید تصحیف صباح باشد.
روز سیاه . [ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از روز بد. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || روز ماتم . (برهان ق...
ریش سیاه . (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد جوان . (ناظم الاطباء). مقابل ریش سفید. (آنندراج ).
دده سیاه . [ دَ دَ / دِ ] (اِ مرکب )دده ٔ سیاه . کنیز سیاه پوست . زن حبشی یا زنگی سیاهپوست . کنیز و امه ٔ سیاه : مثل دده سیاه ؛ سخت سیه چرده و ...
خره سیاه . [ خ َرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی شمال خاوری چقلوندی کنار راه فرعی چ...
خره سیاه . [خ َرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه ،کنار راه شوسه ٔ خرم آباد به بروجرد. کوهستانی و معتدل . آب آن از چشمه . محصول ...
سرو سیاه . [ س َرْ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درخت ناژو و آن را به عربی صنوبر الصغار خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). کاج : نه لاله ...
سنگ سیاه . [س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 231 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات است . (...