اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضأط

نویسه گردانی: ḌAṬ
ضأط. [ ض َ ءَ ] (ع مص ) هر دو دوش و بازوان را حرکت دادن در رفتن . (منتهی الارب ). جنبانیدن دو دوش و تن . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سیته پهلو (دری). اِرماپپ ermāpop . ارما (مازنی): ورم. پپ: (خراسانی) ریه، شش. ***فانکو آدینات 09163657861
ذات الرئال . [ تُرْ رِ آ ] (اِخ ) نام روضه ای است : ترتعی السفح فالکثیب فذاقا-ر فروض القطا فذات الرئال .اعشی .
ذات الرأس . [ تُرْ رَءْس ْ ] (ع اِ مرکب ) قسمی از شکستگیهای سر(شجة) است . عوف هجیمی راست : و هم ضربوک ذات الرأس حتی بدت ام ّالدماع من ال...
ذات الذرات . [ تُذْ ذَرْ / را ] (اِخ ) نام موضعی براه تبوک از مدینه و بدانجا یکی از مساجد رسول اکرم صلوات اﷲ علیه است . (المرصع).
ذات الذراع . [ تُذْ ذِ ] (اِخ ) نام جایگاهی بر طریق تبوک و بدانجا یکی از مساجد رسول صلوات اﷲ علیه باشد یعنی حضرت او بدانجا نماز گزارده است ....
ذات الرفاة. [ تُرْ رُ ] (اِخ ) نام هضبه ای سرخ ببلاد بنی نصر.
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ] (اِخ ) نام قریه ای به نخیل . (المرصع). و کوهی است و در آن کوه جای جای سرخی و سیاهی و سپیدی است یعنی رقعه ها به ...
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ](اِخ ) (غزوه ٔ...) یکی از غزوات رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در جبل ذات الرقاع . و این نام را به غزوه برای وقوع آن در ...
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) (استخاره ٔ...) استخاره ای است که بر هریک از شش یا نه پاره کاغذ افعل و یا لاتفعل نویسند وبر زی...
ذات الرماح . [ تُرْ رِ ] (اِخ ) موضعی نزدیک تبالة.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.