اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضأط

نویسه گردانی: ḌAṬ
ضأط. [ ض َ ءَ ] (ع مص ) هر دو دوش و بازوان را حرکت دادن در رفتن . (منتهی الارب ). جنبانیدن دو دوش و تن . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ذات روقین . [ ت ُ رَ ق َ ] (ع ص مرکب ) حرب ذات روقین ؛جنگی سخت . داهیة ذات روقین ، داهیة عظیمة. بلای بد.
ذات قرنین . [ ت ُ ق َ ن َ ] (اِخ ) لقب مادر حرث اعرج غسانی است . (المرصع). و او را ذات القرطین نیز نامند.
ذات فرقین . [ ت ُ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) پشته ای است میان بصره و کوفه در بلاد تمیم .
ذات معجمة. [ ت ُ م َ ج َ م َ ] (ع ص مرکب ) شتر ماده ٔ توانا و فربه باقی مانده ٔ بر سیر.
ذات مخارم . [ ت ُ م َ رِ ] (ع ص مرکب ) عین ذات مخارم ؛ ای ذات مخارج .
ذات ودقین . [ ت ُ وَ ق َ ] (ع اِمرکب ) صاحب دو جهت . داهیة. درد و سختی . (مهذب الاسماء). ذات وجهین . (المرصع). که گوئی آن دو روی دارد.
ذات نیرین . [ ت ُ ن َ ] (ع ص مرکب ) ناقه ٔ ذات نیرین ، ناقه ٔ کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب ). ناقة ذات انیار. و ابن الاثیر در ال...
ذات یدین . [ ت ُ ی َ دَ ] (ع اِ مرکب ) قبل ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. قبل از همه . به اول وَهلة: لقیته قبل ذات یدین . و قیل اول نفس ذات ی...
کمین ذات . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدجنس . (ناظم الاطباء).
صدی ذات . [ ص َ ] (اِ) منصبی است در هند. مؤلف غیاث آرد: نام منصبی است که صاحب آن منصب را دولک دام مقرر باشد، چون یک روپیه را چهل دا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.