ضبث
نویسه گردانی:
ḌBṮ
ضبث . [ ض َ] (ع مص ) سخت به پنجه گرفتن چیزی را. سخت گرفتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بکف و پنجه گرفتن چیزی . (منتخب اللغات ). به پنجه گرفتن چیزی . || زدن کسی را. || بسودن ناقه و جز آن را تا فربهی ولاغری آن معلوم شود. پرماسیدن ناقه . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
ضبث . [ ض َ ب ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ).
ضبس . [ ض َ ] (ع مص ) سخت گرفتن غریم را بتقاضا و ستهیدن بر آن . (منتهی الارب ). || (ص ) سخت . (مهذب الاسماء).
ضبس . [ ض ِ ] (ع اِ) هو ضِبْس ُ شَرّ؛ او صاحب شرّ و بدی است . (منتهی الارب ).
ضبس . [ ض َ ب ِ ] (ع ص ) پلید. دشوارخوی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || گربز پرکار. (منتهی الارب ). زیرک . || (اِ) بلا. (منتهی الارب ).
ضبس . [ ض َ ب َ ] (ع مص ) پلید و درشت خوی شدن نَفْس کسی . (منتهی الارب ). دشوارخو و پلید شدن . (منتخب اللغات ).
ز بس . [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) (از:«ز» مخفف از + اسم ) از کثرت . از انبوه : ز بس ناله ٔ نای و بانگ سرودهمی داد دل جام می را درود. فرد...