ضبط
نویسه گردانی:
ḌBṬ
ضبط. [ض ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَضبط و ضَبطاء. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ضبط. [ ض َ ] (ع مص ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در لغت بمعنی قطع است . ودر اصطلاح رساندن سخن بگوش شنونده است کما هو حقه ، یعنی بهما...
ضبط. [ ض َ] (ع اِ) ۞ جائی که اوراق و اسناد ملی را نگهداری کنند. آنجا که اوراق اداره را نگاه دارند. بایگانی ۞ .
ضبط. [ ض َ ب َ ] (ع مص ) بهر دو دست کار کردن . (منتخب اللغات ).
ضبط /zabt/ معنی ۱. گرفتن و نگهداشتن؛ حفظ کردن. ۲. محکم کردن. ۳. نگهداری. ۴. بایگانی. ۵. تصرف کردن. ⟨ ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار میکند...
بی ضبط.[ ض َ ] (ص مرکب ) بی ترتیب . بی نظام . (ناظم الاطباء).- بی ضبط و ربط ؛ بدون نظم و ترتیب و اسلوب .|| بی قید. لاابالی . || رند. (ناظم ...
ضبط اموال در اصطلاح حقوق به گرفتن مال یا عین وجه (مشخصا برگه های اسکناس موجود در دست کسی) گفته می شود. ضبط اموال به استناد قوانین مختلف انجام می شود. ...
زبط. [ زَ ] (ع مص ) بانگ کردن بط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). زبط و زبیط؛ فریاد مرغابی . (محیط المحیط) (البستان ). فریاد کردن مرغا...