اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضفر

نویسه گردانی: ḌFR
ضفر. [ ض َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (منتخب اللغات ). از نشیب بر بالا جستن . (زوزنی ). دویدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). || سعی کردن . || بافتن موی . (منتهی الارب ). موی بافتن . (منتخب اللغات ). بافتن گیسو. (تاج المصادر). || گرد آوردن موی . (منتهی الارب ). جمع کردن و پیچیدن موی . (منتخب اللغات ). || تافتن رسن . (منتهی الارب ). رسن تافتن . (منتخب اللغات ). بافتن رسن . (تاج المصادر). || انداختن علف در دهان ستور. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). علف در دهان شتر کردن . (تاج المصادر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ظفر دادن . [ ظَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اِظفار. تظفیر. مظفر کردن بر. افلاح . (تاج المصادر).
ظفر کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نصرت کردن .
ظفر یافتن . [ ظَ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) اِفلاج . اِظفار. بَلل . فَلج . استیلاء. کامیاب شدن . مظفر شدن . غلبه کردن . دست یافتن : دلشاد زی و کامروا ...
پیوسته ظفر. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ظَ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه همواره مظفر است و پیروز : کامران باد همه ساله و پیوسته ظفربخت پاینده و دل زنده...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.