اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضمیر

نویسه گردانی: ḌMYR
ضمیر. [ ض َ ] (اِخ ) تقی الدین . شاعر ایرانی . نخست شغل حلوافروشی داشت ، سپس بهندوستان رفت و توانگر گشت . این بیت او راست :
بیستون را چون در خیبر به زور تیشه کند
عشق رنگ حیدری بر بازوی فرهاد بست .

(از قاموس الاعلام ترکی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب آماژه rânâb-ãmâže (راناب از کردی: rânâw: ضمیر + واژه ی کردی آماژه: اشاره) ****فانکو آدینات 091636...
ضمیر واژه ای عربی و پرسشی پارسی است؛ و جایگزین پارسی، این است: راناب پرسشی rânâbe-porseŝi (راناب از کردی: rânâw: ضمیر + پرسشی. ****فانکو آدینات 091636...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب ویتیماس rânâb-vitimâs (راناب از کردی: rânâw ضمیر + واژه ی پهلوی ویتیماس: تعجب) **** فانکو آدینات ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب همیس rânâb-hamis (راناب از کردی rânâw: ضمیر + واژه ی مانوی همیس مشترک) *** فانکو آدینات 091636578...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب ویژاریک rânâb-vižârik (راناب از کردی rânâw ضمیر + ویژاریک از پارتی ویژار: انفصال + پسوند پهلوی «ا...
ضمیر واژه ای اربی و ناخودآگاه پارسی است؛ و جایگزین پارسی اینهاست: هیناپ hinãp ناخودآگاه. (هیناپ از کردی هه ناو= درون) هیناپی که آدمی از آن آگاهی در...
حرف اضافت و ضمیر. [ ح َ ف ِ اِ ف َ وَ ض َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: و آن تائی است که در اواخر اسماء معنی اضافت به حاضر دهد ...
ذمیر. [ ذَ ] (ع ص ) دلیر. || مرد صاحب جمال . || زیرک . || مرد بسیار یاری کننده . معوان .
زمیر. [ زَ ] (ع مص ) مصدر زمر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد). رجوع به زمر شود.
زمیر. [ زَ ] (ع ص ، اِ) کوتاه بالا. || کودک خوبروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.