اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاهر

نویسه گردانی: ṬAHR
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) انجدانی ، شاه طاهر از سادات عالی درجات انجدان . من محال قم ، موطنش کاشان ، مولدش همدان ، جامع علوم صوری و معنوی بود، مدتی در کاشان خلایق را ارشاد مینمود، آخرالامر صاحب غرضان ، نسبت طریقه ٔ اسماعیلیه به وی داده و سلطان عهد دست ایذاء و آزار به وی گشاده ، لهذا سید عنان عزیمت به وادی هزیمت معطوف ، و به هندوستان رفته در دکن ، توطن گزید. سلطان نظام شاه ارادت وی اختیار کرد، و طریقه ٔ حقه ٔ دین مبین اثناعشری در آن مملکت رواج یافت ، هم در آن مملکت در سنه ٔ 956 هَ . ق . به روضه ٔ رضوان شتافت ، جسدش را حسب الوصیه ٔ وی به عتبات عالیات برده سپردند. غرض ، آن جناب صاحب اشعار متین ، و این چند بیت از نتایج طبع آن جناب است : (من نصایحه و مواعظه ):
نظر کن بتاریخ شاهان پیشین
که رفتند زین دیر دیرین محافل
کجا شد فریدون فرخنده سیرت
کجا رفت کیخسرو آن شاه عادل
روان است پیوسته از شهر هستی
بملک عدم از پی هم قوافل
همان گیر کز فیض فضل الهی
شدی بهره مند از فنون فضایل
بکلک بدیع البیان معانی
در اقسام حکمت نوشتی رسائل
زدی تکیه بر مسند فضل و دانش
نهادند نام تو صدرالافاضل
چه حاصل که از صوب تحقیق دوری
به نزدیک دانا بچندین مراحل .
(فردی از غزلیّات او):
در غم او لذت عیش از دل ناشاد رفت
خو به غم کردیم چندانی که عیش از یاد رفت
(و از رباعیات اوست ):
در دهر کسی که عشق را شایدنیست
یاری که ازو دلی بیاساید نیست
صدگونه ملامت که نمیباید هست
یک لحظه فراغتی که میباید نیست .
گر کسب کمال میکنی میگذرد
ور فکر محال میکنی میگذرد
دنیا همه سربسر خیال است خیال
هر نوع خیال میکنی میگذرد.
مائیم که هرگز دم بیغم نزدیم
خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم
بی شعله ٔ آه لب ز هم نگشودیم
بی قطره ٔ اشک چشم برهم نزدیم .
آنیم که کوس نیکنامی نزدیم
چون بیخردان دم از تمامی نزدیم
هرگز قدمی بخوشدلی ننهادیم
هرگز نفسی بشادکامی نزدیم .

(ریاض العارفین صص 104 - 103).


مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: طاهر (شاه ...) یکی از شعرای ایران و اصلاً از سادات همدان بوده و در شهر قم میزیسته است ، وی را بقبول طریقه ٔ اسماعیلی متهم ساخته بودند لذا به هندستان فرار کرد ومورد توجه سلطان نظام شاه گردید. اشعار پر معانی نغزدارد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن سعید ابوالقاسم المقری ٔ النیشابوری . وی از عبیداﷲبن موسی العبسی ، و ابونعیم ،و آدم بن ابی ایاس ، سماع حدیث کرده . ابر...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ )ابن سعیدبن ابی سعید فضل اﷲبن ابی الخیر ، مکنی به ابوالقاسم . شیخ رباط بسطامی بوده است به بغداد و در همان شهر در روز دوش...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن سعیدبن فضل اﷲبن ابی الخیر ابوالفتح بن ابی طاهربن ابی سعید میهنی صوفی برادر بزرگتر طاهربن سعید، مکنی به ابوالقاسم ا...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن سلطان العلماء امیرمحمد طاهربن میرسید علی بن سلطان العلماء. او راست : حاشیه ای بر شرح هدایةالاثیریة. (از الذریعه ج 6 ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن سهل اسفراینی شیخ بن حرستانی است . حافظ ابوالقاسم در ترجمه ٔ احوال او گوید: با اینکه ثقه نبود به کار ناپسند میپرداخت...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن صالح بن احمد جزایری دمشقی . متولد به سال 1268 و متوفی به سال 1338 هَ . ق . مؤلف (تلخیص ادب الکاتب ) تألیف ابن ق...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن اسحاق بن ابراهیم بن سلمة الضبی مولاهم کنیه ٔ وی ابوالقاسم است . پدرش در بغداد قاضی بود. وی از علی بن ...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالرشید البخاری . او راست : کتابی بنام خلاصة الفتاوی . زیلعی محدث ، احادیث کتاب مزبور را تخریج کرده است . وفات طاه...
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز، صاحب عقدالفرید. نام وی را (صفحه ٔ 121 ج 2 چ محمد سعید العریان ) ذیل عنوان باب الحلم و دفع السیئة بالحسنة ...
طاهر. [ هَِ ](اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عیسی بن سیار، ابوالحسن الدعاء، معروف به «ابن الحصری » از ابوبکربن مالک قطیعی ، واسحاق بن سعدبن الحسن بن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۹ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.